الیسا جان الیسا جان ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

ماهک من ......

مامان الهام جونم امروز روز تو هستش .....

  الیسا جونم دختر مهربوووووووووووونم  چه هدیه ای میتونه زیباتر و قشنگ تر از این باشه که تو با دستهای کوچولو و مهربوووووونت نقاشی روز مادرو برام رنگ کنی و بهم هدیه بدی ؟؟؟؟؟؟      نه عزیزم هیچیییییییی نمیتونست انقدر خوشحالم کنه دخترم و با تمام وجودم دوسش دارم دختر شیرین زبونم  روز مادر تو مهدتون این نقاشی رو بهتون دادنو گفتن که رنگش کنید و بعد هم به مامانهاتون هدیه بدین وقتی اومدی من خونه نبودم واسه همین متوجه نشدم و بهد وقتی خواب بودی چشمم به این نقاشی افتادو اشک تو چشمام جمع شدو اومدم از سر تا پاتو بوسیدم و بوئیدم و همونجا از خدا سلامتی تو یکی یه دونمو ازش خواستم و بهش گفتم اگه رو...
4 ارديبهشت 1393

عیدانه الیسا جووووووووووووووووون در طبیعت (سری دوم)

  سلام به نازنین دختر خودم که این روزها حسابی کنار هم بودیم و خیلی هم به من عادت کردی و وابسته تر شدی مامانی ، یه وقتهایی اونقدر میبوسی منو که خسته میشم و دلم نمیاد اینطوری باشی نازگلکم ،حتی بیشتر وقتها یواشکی میایو پاهامومیبوسی و منم میگیرمت و تا جایی که نفسم بیاد میبوسمت خوشگل خانم خودم . از شیرین زبونیهات چی میتونم بگم که با اون زبون شیرینت همه رو عاشق خودت میکنی ...تا یه کار اشتباه انجام میدی زودی میگی مادر جان من بچم دیگه چه انتظاری از من داری ؟ پیش میاد دیگه کاریش نمیشه کرد تا بزرگتر بشم حالا چشماتو گرد نکنیا !!!! منم اگه هر چی هم عصبانی شده باشم با این شیرین زبونیت کلی میخندم و میبوسمت . تا بابایی میاد زودی درو باز ...
31 فروردين 1393

سال 1393 و چهارمین بهار در کنار فرشته نازنینمون (عیدانه سری اول )

سلام به همه دوستهای گل و مهربونم ،سال جدیدو به همه شما  تبریک میگم و امیدوارم سال خیلییییییی خوبی برای همتون باشه  دوستون دارم ببخشید اگه کامنتهای پر مهرتونو بدون جواب گذاشتم  دوستووووووون دارم .   سلااااااااااااام به دختر همیشه شیرینم و فرشته خونمون الیسا جونم : بهار عمرم ،دخترکم، چهارمین بهار عمرت مبارکت باشه و امیدوارم سالی پر از شادی و سلامت داشته باشی . الیسای عزیزم امسال بیشتر از هر سالی عیدو درک میکردی و بیصبرانه منتظر عید بودی و تو خیابون با دیدن ماهی قرمزها کلی ذوق میکردی و نگاشون میکردی و هر روز میگفتی پس کی هفت سین میذاریم ؟؟؟ ما هم حسابی روزهای آخر سالو فروشگاه گردی ...
27 فروردين 1393

روزهای شیرین الیساییییییییی و 43 ماهگرد شیرین عسل خوشمزمون...

سلام عششششششششششششششششششقم.... سلام به نازگل خونمون ، به دختر یکی یه دونمون ، به شیرین زبون خوشمزمون ، به دختر مهربون و دوست داشتنیمون الیسای نازم  ، همدم کوچولوی خودم ، شیطونک خوردنی  بس که شیرین زبونی عزیزم و با حرف زدنهای قشنگت منو بابایی  به خودمون میبالیم که تو رو داریم ، یادمه یه روزی همه دغدغم این بود که تو حرف بزنی ،بس که میگفتن هنوز الیسا حرف نمیزنه ؟؟؟؟ حالا نگو مثل بلبل حرف میزنی و ماشاالله یه نفسم حرف میزنی و اونوقت من و بابایی میگیم ما نگران حرف زدن الیسا بودیم ؟؟؟؟؟؟؟؟  حالا بماند که انگلیسیتم خیلی خوب شده و بیشتر جمله هاتو به انگلیسی میگی و در واقع فینگلیش صحبت میکنی دخترم&...
9 اسفند 1392

یه روز شاد با یه دختر شیریییییییییییییین....

سلام به شادی زندگیم الیسا جونم ، قربونت برم الهی دختر نازم ، این روزهای پایانی زمستون هم به سرعت داره تموم میشه و ما هم مثل همه ایرانیها کلی درگیر خونه تکونه و کار تکونی هستیم دخترم و کلی خاطراتت که دیر به دیر میتونم بیام و برات به یادگار بذارم عزیزم ... چند وقتی بود بهت قول داده بودم کارهای خوبت به ١٠ تا برسه میریم خانه کودک و دقیقا به قولم عمل کردم و من و تو مامان ملی جون رفتیم و البته تمام راه رو پیاده اومدی و تو راه کلی خوراکی خوردی و ذوق رفتن به اونجا رو داشتی و منم خوشحال از راه رفتنت و ذوق داشتنت و تا رسیدیم اول از همه رفتی سمت بازی فکری و حسابی مشغول شدی ... تازه از این میزم خیلی خوشمون اومدااااااا... بعد...
7 اسفند 1392

عزیز بهتر از جانم الهامم، تولدت مبارک ...............

      سلام بهونه قشنگه من برای زندگی   آیا میدونستی روزی ،آرامبخش روح و روان من میشی؟ آیا میدونستی کسی هست که دنیا بدون تو واسش بی ارزشه؟ عزیزم طی کردن روزهای خوش زندگی بدون تو بی معناست. نمیدونم از کدوم خوشیم با وجود این همه سختیها بگم ولی هر چی هست روسپیدی از آنه روزهای خوبه ... عزیز بهتر از جان ! لحظه لحظه با تو بودن رو جشن میگیرم و دلم میخواد خدا هم کمکم کنه تا بتونم با خرج کردن روزهای جونیم آینده تو و الیسای عزیزم رو تضمین کنم ... امسال سومین سالیه که تولدت رو تو وبلاگ تبریک میگم و امیدوارم تا هستم این روزهای خوش رو با صمیمیت خاص مبارک باد نثارت کنم ... نمیدونم...
26 بهمن 1392

سومین روز برف بازززززززززززی الیسا جونییییی..

  سلام به یکی یه دونه خودم ،به همه زندگیم ، به تمام دلخوشیم  الیسا جونم قربونت برم سلام به برف عزیز که با اومدنش شادترین لحظه هارو برای دختر عزیزم بوجود آورد .الیسا جونم این چند روز وقتی صدای خنده هاتو موقع برف بازی میشنوم به اندازی یه دنیا به آرامش میرسم و کلی خوشحال میشم مامان جونم ، این چند روزی که برف میاد و همه جارو سفید پوش کرده و نه خبری از سر کار هستو نه مهد رفتن تو و حسابی کنار همیم و قتی هم صبح بیدار میشی میای و منو بیدار میکنی و تازه به بابایی هم میگی تو بیدارش نکن من خودم بلدم و بعد میایو دستهای کوچولو و مهربونتو میذاری رو صورتم و میگی مامان جونم ، مامان خوشگلم ، میتونی بیدار بشی و تا من چشامو باز میکنم میپری ب...
16 بهمن 1392