آرامشم باش ماهکم ....
سلام به ماه آسمونم ، به دختر یه دونم ، الیسای مهربونم
قربونت برم عزیزم که تو این سرما خیلی نمیشه بیرون رفت و مجبوری بیشتر خونه بمونی و با اینکه خیلی هم مواظبتم اما تا سرمات خوب نشده دوباره سرما میخوری و حسابی ضعیف میشی ماه کوچولوی من
شیرین زبون مامانی دیروز داشتیم با هم بازی میکردیم که گفتی مامان جون اینو برام توضیح میدی و منم برات توضیح دادم و بعدش گفتی ممنونم که منو فهمونده کردی منو بابایی که حسابی خندیدیم و شد تکه کلاممون
یه بارم داشتی از مهدت برام تعریف میکردی و گفتی مامان جون امروز تیچرمون برامون از کارهای ساختمونی گفت تازه از ارده (اره ) هم گفت
بیشتر وقتها دوست داری تنها خونه مامان ملی یا مامان معصوم بری و برای خودت کلی وسیله جمع میکنی و میای و میگی منو تنها فرستاده کن ( بفرست )
یه وقتهایی سوره های کوچیک قرآنو برات میخونم تا اگه دوست داشتی یاد بگیری که خیلی خوشت میاد و تا جایی رو هم یاد گرفتی و دیدیم یه کلمه هایی رو داری اشتباه میگی که مردم از خنده و گفتم تا من نگفتم جایی دیگه نخون و تو هم گفتی باشه و یه بار خونه مامان ملی بودیم و بابایی هم تهران بود که یکی از مشتریام تماس گرفت منم باید میرفتم و مجبور شدم تو رو هم با خودم ببرم که آژانس گرفتیم و تا سوار ماشین شدیم شروع کردی به انگلیسی حرف زدن و منم کلی ذوق کردم و آقای راننده گفت بلده یا همینطوری حرف میزنه منم گفتم نه بلده و کلی تشویقت کرد و بهد یهویی شروع کردی به قرآن خوندن که منم زودی گفتم الیسا نمیخواد بخونی تو هم با ناراحتی گفتی چرا جلوی پیشلفتمو (پیشرفتمو) میگیری و با صدای بلند شروع کردی به خوندن بازم کلمه هارو جابجا گفتی که من مردم از خجالت و راننده هم دیگه هیچ حرفی نزد تا پیاده بشیم
یه بارم مجبور شدم برای خرید مبل یه مشتری تو رو با خودم ببرم که ای وای میرفتی رو تک تک مبلها و میگفتی ببینم کیفیتش خوبه ؟ نه این رنگش اصلا خوب نیست ، مامان جون من تو این مبل احساس خوبی ندارم پس اینو ولش کن .... همینطور برای خودت خیلی جدی نظر میدادی و دیدم نه بابا تو جای منم گرفتی و ول کنم نیستی و بهت گفتم اگه نتونی آروم بشینی دیگه نمیارمت و همین الآن میریم خونه و تو هم نشستی و خیلی جدی گفتی یادم رفته بود تو محل کاری ....
الیسا جونم هر چی میخواستم ازت عکس بگیرم مشغول بازی بودی و منم گذاشتمت رو تختت و راحت ازت عکس گرفتم و خودتم خوشت اومد عروسسسسسسسسک من
فدای دختر مهربوووووووووووونم
عاشق عروسکهای خرسی هستی او تازگیها باربیهای خیلی بزرگم دوست داری
عاشق چهره معصومتم نازدووووونه من
الیسا جونم وقتی رفتیم عکسهای 4 سالگی تو رو از آتلیه بگیریم این چند تا عکسم دوباره گرفتی که من خودم از آخریش خیلی خوشم اومد قربوووووووووووووووووونت برم
آرامشم باش!
تو که باشی ، تو که لبخند میزنی
خانه ام سرشار از آرامش می شود
وقتی نامم را میگویی
تمام صدا های دنیا به صدای تو ختم میشوند
همیشه مرا صدا کن...
وقتی نگاهم میکنی
اشتیاق چشمانم برای پلک نزدن
بی تابم میکند
همیشه مرا نگاه کن