الیسا جان الیسا جان ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

ماهک من ......

نفسم , عمرم با تو دلخوشم ....

1392/9/1 2:52
1,588 بازدید
اشتراک گذاری

الیسا جونم مثل اینکه همراه ما سر کار اومدن  بهت خیلی خوش میگذره که بازم باهامون اومدی جالب اینجاست صبح زود بود که حاضر شدیم که بریم وبا مامان ملی هم هماهنگ کردیم که شما رو میبریم اونجا  و تا من وسیله هاتو جمع کنم بابا  هم وسیله برای صبحانه گرفت منم خندیدم و گفتم مگه پیکنیک میریم ؟ بعد منم تو رو همونطور که خواب بودی تو پتو پیچیدمت و تا تو ماشین گذاشتمت یهو چشمهاتو باز کردیو گفتی چرا مقننه ( مقنعه) سرت کردی ؟ کجا بری ؟ گفتم من و بابا میریم سر کار تو هم برو پیش مامان ملی  سا کت شدیو گفتی  خیلی خوب میشد منم باهاتون میومدم و بعد ساکت بودی که منو بابا همو نگاه کردیم انگار هر دومون دلمون پیش حرفت گیر کرده بود و چیزی نگفتیم و بعد گفتی من بیااااااااااام  اصلا به چیزی دست نمیزنم آخه دلم خیلییییییییییییی تنگ میشه دیگه چیکار کنم بچه ام من گناه دارم ... خلاصه همینطور برای خودت شیرین زبونی میکردی که گفتیم باشه تو هم بیا اما باید خیلی خانم باشیا تو هم خوشحال و تا خیالت راحت شد تو ماشین خوابیدی ولی خداییش خیلی خوب بوی تازه مامان ملی که زنگ زد بهش گفتی این الام خانم کار داره ما منتظریم خانم کارش تموم بشه بیایم تو غصه نخور من هستم زود میاییم ... اونم کلی نازت داد بس که  شیرین زبونی ملوسکم.

حالا یه کم از کارهای شیرینت بگم :

جدیدا عاشق رنگ زردی و هر اسباب بازی که رنگش زرد هستو خیلی دوست داری . باربیهاتم خیلی دوست داری و همش در حال عوض کردن لباسهاش هستی و از اینکار خیلی خوشت میاد وقتی هم بهت میگم چقد لباساشونو عوض میکنی میگی آخه  میخوام ببرمشون مهمونی نمیشه که با لباس منزلی ببرم زشته واه واه باید لباس مجلسی تنشون کنم بله مامان جونم  و این حرفهات تو لباس پوشیدنهای خودتم  هست که من بعضی وقتها کم میارم از دست این زبونت اینکه خودت انتخاب میکنی  و  تازه میگی  این بلوز به این شلوار نمیخوره  این رنگش به من نمیاد  و اینکه این قدیمی شد بسته دیگه دوست ندارم بپوشم خسته شدم  ..... خلاصه داستان لباس پوشیدنت منو کلافه میکنه  . عاشق بیرونی و اصلا دوست نداری روزهات تکراری باشه ( اینو به خودم رفتی مادر) تا بابا بگه میخوام برم سوپری تو زودتر از خودش آماده میشی و میگی بابایی بریم دیگه دیر میشه هااااااااا ... همچنان تو راه رفتنت تنبلو هستی و باید تو خیابون کلی بازی و مسابقه بذاریم تا خانم راه برن دیگه چه میشه کرد اما سه ماهی میشه که دیگه از کالسکه استفاده نکردم خدارو شکر که به من اراده خوبی داد اونم تو همه کارها.... تا بیکار میشی دستت رو صورتمه البته از روزی که یادم میاد همین بود و تازگیها هی به گوشم دست میزنیو میگی  چقدر کوچولو مامانی و باز میگی  خیلی نرمه مثل خمیر بازی میمونه دلم میخواد بگیرمش باهاش خمیر بازی کنم ... داشتی  معما حل میکردی که گفتم الیسا کتابش چطوره ؟ تو هم گفتی   فوق العادست مامان بازم برام بخر .. قربون اون حرف زدنات بشم من .

کشته خواهر گفتنم : وقتی خاله بازی میکنیم بر میگردی میگی خواهر میای خونمون ؟ خواهر جون میریم خرید ... واااااااااااااااای اونقدر میبوسمت که صدای خنده تو بوسیدنهای من کل اتاقو میگیره وای که چه حالی میده این خنده های شیرین تو....

تازگیها میخوای علاقتو به چیزی نشون بدی میگی عااااااااااااااااشقشم  خیلی با حاله   یا آخرشه  یا حرف نداره ... خلاصه یه زبون شیرین داری که همه جا به دردت میخوره خوشگلم . دختر قشنگم  این روزها یه کم بیحوصله شدم  و کم طاقت و خیلی زودرنج انگار این دل من دیگه جایی نداره تا چیزی توش بریزم مامان جون و خیلی حساس شدم  و  بابایی مثل همیشه  کنارمه  اما تو این شرایط بیشتر منو درک میکنه و کنارمه و هر کاری میکنه تا منو خوشحال کنه  عزیزم و بهتر از هر کسی منو میشناسه  و همیشه میگه پیش خودم بزرگ شدی حالا میخوای نشناسمت که چته .... اما خوب میشم حالا کی نمیدونم ولی نمیدونم چرا تو انرژیت بیشتر از قبل شدو همش در حال جنب و جوشی  و بازی کردن و ماشاالله هزار ماشاالله خستگی برات معنی نداره و دلت میخواد پا به پا باهات بازی کنم ولی واقعا کم میارم عزیزم ولی تو تنها کسی هستی که تو هر شرایطی منو از ته دلم میخندونی نازگلم وقتی تو رو دارم هیچ چیزی نمیخوام همدم کوچولوی من .

تو راه دیگه بیدار شدی...

بابایی هم داره موهاتو میبنده تا دست و صورتتو بشوره ...

 

قرار بود خاله شقایق بیاد خونمون که زودی لباستو عوض کردیو گفتی مامان جونم میشه موهامو دو گوشی ببندی ؟ منم گفتم باشه و بعد کلی بوسم کردیو گفتی مرسیییییییییییییی فوق العاده ای ...

 

اینم باربیهات که مثلا خوابیدن و چون تابستون بود و آفتاب بود براشون چترم گذاشتی ...

این کوله پشتی که پشتته توش اسباب بازی بود ولی از وقتی خریدیش همش کیفش پشتته و اگه چیزی بهت نگم همه جا با خودت میبری و منم عصبانی

دیروز خونه عمه آذر روضه بود و بچه ها بالا بودن اما تو بهم چسبیدیو گفتی بدون تو نمیتونم اینجا باشم هر چی گفتم فایده ای نداشت اومدیو آروم تو بغلم نشستی و بعد تمام شدن بچه ها اومدن پایین و کلی شیطونی کردین و بازی کردین و تازه با گریه برگشتی میگفتی میخوام اینجا باشم البته منم اگه جای تو بودم همینو میخواستم آخه از عمه های گلم گرفته تا دختر های نازشون همشون دوست دارن و هر چی بگی و بخوای همون میشه خیلیییییییییییییی دوست دارن عزیزم .

بازم که زبونت جا موند شیرین عسل من ....

الیسا جونم محبتت کار دست مهدیس داد فکر کنم بچه داره خفه میشه   و تو ... مامان تو عکس بگیر اشکال نداره این ژستمونه تعجب البته این اشکال نداره گفتنت تکه کلام همه شده و همه میدونن الآن میگی اشکال نداره ...

مهنا چون  کیانا جون  الیسا جون  مهدیس جون

داشتم اتاقتو طبق معمول تمیز میکردم که اون وسط نشستیو داشتی معما حل میکردی البته کتابش حواستو جمع کنه ولی تو به هر چیز حل کردنی میگی معما ...

عروسکهاتو گذاشتی تو تختت و خودتم رفتی و گفتی برقو خاموش کن چراغ خوابو روشن کن ما خواب داریم ....

امروز دیدم ساکتی  اومدم دیدم عروسکهاتو گذاشتی جلوتو شدی معلمشون تازه خیلی جدی داشتی براشون کتاب میخوندی ....

بابایی شما رو برد حموم و بعدش من لباس تنت کردم و بابا گفت خودم میخوام موهای دخترم رو شونه کنم و خشک کنم و بعد از کلی نازو نوازش دادن به فرفرکهای ناز شما ...

رفتی زودی خودتو ببینی (کوله رو داشته باش تا از حموم اومدی بیرون زودی گذاشتی پشتت)

حالا با خرسی یه اسب سواری میچسبه ...

دختر بازیگوش من قربون اون زبونت ...

یه عکس از من و خرسی جونم بگیر ...

یعنی من حق ندارم برات بمیرم خوشگلم  نازم  عروسکم  عااااااااااااااااااااااااشقتم ....

 

رنگ بازی  که داری کشفش میکنی ...

اماده شدی با  بابا علی برین قدم بزنین

فدات بشم تو کی اینقدر بزرگ شدی که میری با  بابات قدم بزنی دخترم ...

تو خونه عاشق باغچه هستی با گلها حرف میزنی (البته اینو به خودم رفتی ) و برای خودت گل انتخواب میکنی .

اون سه تا کفشدوزک رو میبینی ؟ یه شب گیر دادی که چرا سه تا کفشدوزک زدی ؟ چرا یکیش کوچیکه ؟ خلاصه اینقدر گیر دادی که منم گفتم این یه راز! تو هم گفتی به منم بگو  و منم گفتم  اولیش بابایی و دومیش منم و سومیش تویی داریم میریم واسه همین سه تا هست و تو خوشحال و خندون و از اون روز به بعد خیلی حواست به اوناست و هی میگی مامان یه بار دیگه بگو تو میگی خوشم میاد ...

 

پسندها (1)

نظرات (82)

مامان محمدحسین
1 آذر 92 6:47
آفرین به این مامانی با قصه کفشدوزک.... همه عکسات خوشمل بودن فرشته کوچولو....
مامان بهراد
1 آذر 92 10:47
وای چه باغچه ی خوشگلی خب بچه حق داره.... دوست جونم خیلی شما با سلیقه ای..... عزیز دلم الهی همیشه همین جور بخندی و دنیا هم به روت بخنده
مامان بردیا
1 آذر 92 11:09
خدا حفظش کنه...واقعا زیباست این دختر...ماشالا
مهسا مامی کیارش
1 آذر 92 13:44
دختر نازم الیسای دوست داشتنی همیشه بخند که نازتر میشی امیدوارم سایه پر مهر مامان و بابا همیشه بالا سرت باشه گلکم الهام جون منم که بچه بودم همیشه میخواستم تمرکز کنم زبونم بیرون بود همیشه مامانم بهم میگفت
صـبــا خاله ی آیـــســـا
1 آذر 92 14:35
عزیزم اخه تو چقد دوست داشتنی هستییییییییییییییی این عکس اولی + تمام عکساااات چقد زیبان یه اسپند دود کن الهام جونم
صـبــا خاله ی آیـــســـا
1 آذر 92 14:37
قالب جدید مباااااااااااااااااااااارک]
میترا
1 آذر 92 17:17
ای جونم نازدونهخداحفظت کنه ورووجک!خیلیییییییییی بامزه ای مامان الیسا واقعا خودتون ی فرشه این و خدا ی فرشته داده بهتون
جوجوبانو
1 آذر 92 19:48
هزار ماشالله به اين گل دختر ناز و دوست داشتني. اتفاقا منم سري 12 تايي كتاباي حواستو جمع كن رو واسه ني ني آيندمون خريدم. فقط يه سوالي از چه سني ميشه با بچه ها اين چيزها رو كار كرد؟؟؟ خيلي خوشم مياد ازتون. هميشه هم كلي الله اكبر و ماشالله مي گم براي شما و ني ني باهوشتون. تمام صفحات رو خوندم. قبلا هم گفتم،‌كتابي، سايتي چيزي بود بهم بگيد. من دوست دارم با برنامه و فكر(مثل شما) بچه تربيت كنم.
عمه راضی
1 آذر 92 20:29
نفسمییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی عاشقتتتتتتتتتتتتتتتمممممممممم
مامان حدیثه سادات
1 آذر 92 20:44
من که از دیدن عکسای الیسا جوووووووون سیر نمیشم. مامان مهربوون یه سوال ببخشید میتونم بپرسم دوربینتون چیه؟منظورم مدل و پیکسلشه؟
دخترک;
1 آذر 92 21:22
سلام وای اون عکسش که موهاشو خرگوشی بستی نشسته رو صندلی چه قدر قشنگههههههههه چند باره نگاش میکنم تورو خدا اسفند یادت نره راستی خیلی لباساش نازن مامانش با سلیقه ست
مامان آویسا
1 آذر 92 21:25
خیییییییییییلی دختر ملوسیه تو روخدا به جای منم یه ماچ گنده ازش بگیر
مریم مامان شاینا
2 آذر 92 2:43
دوستت دارم شیرین زبونم
سمیرا مامی سایان
2 آذر 92 11:11
عزیززززززززم پرنسس خوشتیپ همیشه با دیدن عکسات کلی کیف میکنممممممم
سارا مامانی شیدا
2 آذر 92 11:43
ای جونم دختر شیرین زبون خدا حفظش کنه هزار ماشااله خیلی ناز شده الیا جونم دوست دارم
مامان زری ترانه
2 آذر 92 12:55
معلومه که به خودت رفته ماشاا... پرانرژی و اکتیو . چه لباسای قشنگی چه خانوم شدی عزیزم . راستی الهام جام مدل دوربین عکاسی شما چیه عکسهای تو خونه رو خیلی با کیفیت می گیره
زهره مامانی مرسانا
2 آذر 92 13:35
ماشالله به این مامان پرتلاش و باحوصله این همه عشق و دوست داشتن از عکسهایی که میذارید معلومه هزارتا بوس واسه الیسا جونی و مامانی
سمیه مامان آیسا
2 آذر 92 17:44
مثل همیشه عکسهای الیسا جون لذت بخش بود دلتنگتون میشیم وقتی زود نمیبینیمش....دوستون داریم
toki
2 آذر 92 19:30
واقعا الیسا وروجک خیلی خیلی خوشگل و جیگره
آناهیتا مامانیه آرمیتا
3 آذر 92 3:47
قربونت دخترنازومهربون باون زبون شیرینت
مهرناز مامان آرسام
3 آذر 92 14:05
وای الهی من دورت بگردم با اون موهای فرفری ناااااااازت مامانت آخه حق داره میخواد قربونت بره ومتکه بودم خورده بودمت تاحالا عششششششققققققمممممممم فدای اون حرف زدنات و کاراااااااات
مریم
3 آذر 92 16:31
وایییییییییییی خدای من مثل همیشه عکس هات قشنگه گلم
مامان آیسو وآیسا
3 آذر 92 20:26
قربون گل دختر باون خشگلیهاش
toki
4 آذر 92 10:07
خیلی خوشگلی الیسا مامی الهام جون واسه دخملت همیشه اسپند دود کن که چشم نخوره
مامان آویسا
4 آذر 92 15:41
سلام الهام جون آویسا ی من 4 ماه از الیساجون کوچکتره ولی هنوز از شیشه استفاده میکنه (فقط موقع خوردن شیر )توی یکی از عکسها دست الیسا جان شیشه دیدم آیا دختر شما هنوز هم از شیشه استفاده میکنه شبها موقع خواب چی
مامان بردیا
4 آذر 92 17:52
با همچین مامان وبابای مهربونی ...معلومهکه دلش نمیخواد جدا بشه....خدا شماهاروواسه هم نگه داره
مامان بردیا
4 آذر 92 17:53
باغچه تونم خیلی نازه
مامی مهتا
4 آذر 92 23:14
الهی ... چقدر این دخمل ما شیرین زبونه ...... الهام جون میدونی واقعا وجود این فرشته ها نعمته ... توی سخت ترین شرایط روحی فقط کافیه در آغوششون بگیری ... غم عالم از دلت بیرون میره ...
سحر
5 آذر 92 15:06
.بوس
پیام
5 آذر 92 21:38
سلام وبلاگ خیلی خوبی دارید! لطفا به وبلاگ من هم سربزنید و در صورت تمایل لینک کنید. باتشکر....http://www.niniweblog.com/images/smilies/smile_thum/25.gif
آناهیتا مامانیه آرمیتا
6 آذر 92 6:16
ازکدومش بگم خوشگل خاله بااون کوله پشتی بامزه اتبچه هایه وقتهابه چه چیزایی گیرمیدنخیلی عکسات نازبودن الیساجونم مخصوصااونی که بانی نی خوابیدی الهام جون خیلی ناراحت شدم بابت دست الیساجان امیدوارم چیزی نبوده
مامان نازنین جون
7 آذر 92 1:29
چه ژستهایی...............ای جووووووووووووووووووووووووووووووونم دوست خوبم خوشحال میشم به وبلاگ ماهم سری بزنید
مامان آترینا
7 آذر 92 13:06
دلتنگی چه حس بدی است.... کاش... پاره ای ابر میشدم دلم مهربانی می بارید کاش نگاهم شرار نور میشد اشتی میدادش و که دوست داشتن چه کلام کاملی است و من... چقدر دلم تنگ دوست داشتن است! دوست دارم خاله جون
جیران بخشنده
7 آذر 92 14:10
ای جانم عزیزم عاشقتم من راستی چه باغچه خوشگلی دارید
مامان آنیسا
7 آذر 92 16:56
چقدر تو دوست داشتنی هستی دختر مدل موی دوگوشی چقدر بهت میادمامانی چه توصیف خوبی از کفش دوزک ها داشتین!باغچه فوق العاده زیبایی دارید
سمیرا مامان پرنیان
8 آذر 92 17:48
عزیز دلم چقدر شیطون و شیرین زبونی
صبـــــا خـــاله ی آیســـا
9 آذر 92 0:37
آپ کنییییییییییییییییییییییید دیگه
نى نى عسلكع
9 آذر 92 14:39
چه دختر ناز وملوسي دارين.در پناه حق باشه.عكس هاى خيلى قشنگي انداختين اليسا جون هم كه فوق العاده.به وب من هم سر بزنيد خوشحال ميشم اجازه بدين لينك كنم شمارو.
زهرا
9 آذر 92 21:54
فدات شم خاله که اینقدرخوشکل وخوشتیپ وخوش عکسی البته ماشاللهههههههههههه
مامان حدیثه سادات
11 آذر 92 10:19
تبسم شیرین عشق ، گوشه ای از نگاه خداست. تنها به نگاه او می سپارمت .
مامان انیسا
11 آذر 92 22:05
سلام عزیزم ببخشید اون سری داشتم باهاتون چت می کردم دخترم جیغ زد خوابش میمد نتونستم ادامه بدم عسلی روبووس
مامان محمدحسین
12 آذر 92 14:12
حالا دیگه ما هم رازتون رو میدونیم...
مامان محمدحسین
12 آذر 92 14:13
چه باغچه زیبایی...آفرین به این مامان هنرمند....
الی مامی آراد
12 آذر 92 17:47
ای جووووووووووونم عاشق اون موفرفریتم بابایی چه کیفی کرده موهات رو شونه کرده وااااای دلم دختر خواست
مرجان مامان آران و باران
14 آذر 92 1:06
قربونت برمممممممممممممم با این چهره معصومو تیپ خوشگلت عزیزممممممممممم موهاتو در گوشی بستییییییییییییییی شاد باشید الهام جونننننن
مامان بهراد
14 آذر 92 12:16
واقعا باغچه ی خوشگلی دارید و این نشون میده خانوم خونه خیلی با سلیقه .... قربون دختر خوشگل برم که داره با دوستاش خوش می گذرونه و از همه خوشگل تره......
مامان آقا کسرا
14 آذر 92 14:58
سلام دوست عزیز ماشاالله چه دخمل نانازی خدا برات نگه داره اگه با تبادل لینک موفقی یه خبر بده گل دخمل رو ببوسسس
مامان آروین (مریم)
16 آذر 92 7:36
سلام مامانی دو هفته ای میشه که آپ نکردی و ما نگرانتون شدیم . امیدوارم همیشه خوووش باشین . ما هم با عکسای تولد آپیم .
nazanin
16 آذر 92 21:29
مامانی وبلاگ الیسای ناااااااااااازو لینک کردم خوشحال میشم شماهم مارو لینک کنید
لیلا مامان پرنیا
17 آذر 92 15:26
سلام الهام جون خوبی الیسای نازم خوبه؟؟؟؟ کجایید بابا کم پیدایی دلمون براتون تنگ شد.. امیدوارم هر جا هستید سالم وشاد باشید ببوس گل دخترمون رو
maman atrina
18 آذر 92 9:29
سلام الهام جون خانومی زمان زیادیه وب الیسا جون رو آپ نکردین و نیستین خاله جون نگرانتون شدیممممممممممممم دلمون تنگ شد واستون خاله
مامان آرسام
18 آذر 92 13:33
جووووووووووووووونم
مامان دیبا
18 آذر 92 14:53
الیسا مثل همیشه زیبا و بلایی ماچچچچچچچ
nazanin
18 آذر 92 22:29
ماشالاااااااا نازییییییییییی الیساااااااا جوووووووون
سارا مامانی شیدا
19 آذر 92 10:39
دوست جونم کجایید ازتون خبری نیست دلم براتون تنگ شده
mahsa mami kiarash
20 آذر 92 17:37
سلام. الهام جون کجایین نیستین دوستم دلمون براتون تنگیده شده عخشم الیسا رو از طرفم یه بوس گنده کن دوستون داریم بوس بوس
مامان مریم
20 آذر 92 18:26
الهام جوونم خوبین؟ هر روز بهتون سر میزنم ولی خبری ازتون نیست؟ الیسای قشنگم خوبه؟ یه خبر از خودتون بذارین لطفا نگرانیم
مامان نازنین جون
21 آذر 92 0:28
ماشاا... چه دختر نازی دارین؟؟این مدل بستن مو هم خیلی بهش میادخوشحال میشیم به ما هم سر بزنید
سمیه مامان آیسا
21 آذر 92 11:28
دیر کردی مامانی خیلی دلتنگتونیم ....انشالا سلامت و شاد باشید...بوس برا الیسا جون
زهرا
22 آذر 92 9:45
من هرروزسرمیزنم ولی نیستی
زهره مامانی مرسانا
22 آذر 92 12:56
الهام جان کجایی چند وقته نمیای؟ نگران شدم
صبــــا خاله ی آیســـا
22 آذر 92 13:22
خصوصی اما چقد دیر اپ میکنید
مامان آروین (مریم)
25 آذر 92 7:14
سلام عزیزم خیلی وقته آپ نکردین و خبری ازتون نیست . امروز دیگه واقعا نگرانتون شدم . امیدوارم که هیچ اتفاقی براتون نیفتاده باشه و شاد و سلامت باشین . کاش زودتر بیایین از خودتون خبر بدین .
عاطفه مامان الای
25 آذر 92 15:47
الهام جان خوش به حالت دخترت با سلیقه هست اصلا کاملا مشخصه ولی دختر من همه چی رو همون روز اول خراب میکنه حتی اتاقشم همیشه تمیزه ووسایلش به هم ریخته نیست ولی من هر روز ده بار بیشتر ریخت وپاش جمع میکنم خدا برات حفظش کنه...
سحر
25 آذر 92 18:08
سلام عزیزم خوبید.اهنگ وبت چقدر زیباست.من خیلی دنبالش بودم ولی اسمشو نمیدونستم.میشه ادرسشو بگید از کجا گیرش اوردید.ممنون میشم
toki
26 آذر 92 8:33
ای بابا الهام جوووووووون کجایی ما عکس جدید میخوایم
زهرا
26 آذر 92 11:19
مامان الهاممممممممممممممممممممممم پس کجایییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بیا دیگه دلم واستون خیلیییییییی تنگ شده
lمامان شیدا
27 آذر 92 1:59
عزیز دلم مثل همیشه خانوم و با وقار به قول الینا : دوست دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه
lمامان شیدا
27 آذر 92 9:12
محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی روی گل الیسا جونم به سرخی انار
محبوبه مامان الینا
27 آذر 92 12:39
کجایی الهام جون؟
مامان زری ترانه
28 آذر 92 8:20
کجایی الهام جووووووووووووووووووون؟
مامان پارمیس
28 آذر 92 9:15
سلام الهام جون کجایی الیسا جون خوبه؟
مامان آویسا
28 آذر 92 22:14
این گل دختری بد جوری تو دلمون نشسته هزار ماشالا خیلی شیرینه من که شما رو با افتخار لینک کردم خوشحال میشم به ما هم سر بزنید
جیران بخشنده
29 آذر 92 19:00
خاله جون کجایین نگران شدیم تقربا یه ماهه که ننوشتین اتفاقی افتاده
مامان مریم
30 آذر 92 10:06
میان همهمه برگ های خشک پاییز فقط تو ماندی که هنوز از بهار لبریزی روزهای آخر پاییزت پر از خش خش آرزوهای قشنگ ! یلدا مبارک
مامان زری ترانه
1 دی 92 8:16
کجایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی الهام جان . یک ماهه که نیستی
maman atrina
1 دی 92 8:58
سلام الیسا جونم خوبی خاله یلداتون مبارک یلدا هم گذشت اما هنوز خبری نیست از شمااااااااااااااااااااا خاله الهام کجایی دلمون تنگ شده واستون
میترا
1 دی 92 15:02
سلام مامان الیسا.احوال شما؟ مامان الیساااااااااااااااااااااااا محل تحصیلمون شد همون امل شما
لیلا مامان پرنیا
1 دی 92 22:35
چه سخاوتمند است پاییز که شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد زمستانتان سفید و سلامت . . .
مینا مامی رونیکا
1 دی 92 23:46
عزیز دلم یه چند وقتیه که نیستی....نگرانت شدم