الیسا جونم 46 ماهگردت مبارککککککککککککک....
سلام به همه زندگیم به دختر نازنینم ،الیسا جونم 46 ماهگردت مبارک مادر ...
عزیزم دقیقا روز 24 خونه بودم که خاله یلدا تماس گرفت و گفت اگه برنامه ای نداری بیام پیشت و بعد از کارش اومد پیشمون و تا دیدیش گل از گلت شکفت و خیلیییییییی خوشحال شدی و کلی باهاش بازی کردی و تا میومد چیزی بخوره میومدی میگفتی خاله یلدا جونم بیا اتاقم یه سوپلایز دارم برات عزیزم بیا ... وای که با این شیرین زبونیت کی میتونه نیاد ... و قتی بابایی اومد دیدم کیک دستشه و منم گفتم صبر کن الیسا نبینه و بردمت تو اتاق و کیکو گذاشتیم تو یخچال و به خاله یلدا هم گفتم که برای شب بمونین و دور هم باشیم اونم قبول کردو به خاله لیلا هم گفت و همه دور هم بودیم عزیزم . بعد قرار شد شما چیزی رو متوجه نشی و خاله یلدا بردتت تو اتاقت تا موهاتو ببافه و تو هم خیلی خانم گذاشتی و بابا و خاله لیلا هم مشغول تدارکات شام بودن و منم شروع کردم به تزئینات تولد و خاله یلدا لباستم عوض کردو بابایی هم آهنگ تولد و آماده کرد و همه منتظر تا بیای و ببینی و تا اومدی صدای آهنگ و تزئینات و دیدی از ته دلت بلند بلند خندیدی و گفتی ای ناقلاها عجب کارای خوبی کردیناااااا..... وای که چقد ناز میرقصیدی و برف بازی میکردی و تا دلت میخواست شاد بودی عمرم.
ببین چه خوشحالیییییییییییییی
الهی بمیرم ،رفتی خودت برف شادی بزنی که رفت رو چشمت حالا خوب بود چشات بسته بود...
خاله یلدا و خاله لیلا دختر عمه های گل مامانی که عاشقشونم
اینجا سرتو گذاشتی تو دوربین ای کلک
ای جانم من عاشق این عکستم مثلا رفتی اون پشت برای خودت شکلک در آوردی
فدات بشم تا بهت گفتم بشین کیک و میخوایم بیاریم میخواستی از دور ببینی
تا دیدی گفتی وااااااااای
.
و چند روز بعد از این ماهگردت نامزدی یلدای عزیزم دختر عمه گلم بود که برام بهترین خواهر ،بهترین دوست ، بهترین همدم ، و هر بهترینی که وجود داره هستش و ما همیشه با هم بودیم همه جا تو هر شرایطی کنار هم بودیم یادمه موقع ازدواج خودم همه جا کنارم بودی و حتی شب عروسیمون موقع شام من و یلدا و علی با ماشین عروس کل آمل و گشتیم و خوش بودیم و اصلا یادمون رفته بود باید برگردیم به مجلس عروسیمون و هر چند واسه همین رفتنمون سه تائیمون بدون شام موندیم ... و همینطور منم همه جا با یلدای عزیزم بودم حتی برای خریدن حلقه نامزدیش تا ..... و از همینجا براش از ته ته ته دلم آرزوی خوشبختی میکنم و امیدوارم همیشه شادو سلامت و عاششششق کنار هم زندگی کنید .
این خاله لیلا و الیسا جونم
بس که این روزها عاشق دورا هستی که حتی یه موقع هایی هم میگی مامان اسم من دورا هست یادت نره و اگه تو خیابون یا جایی یکی ازت بپرسه اسمت چیه میگی دورا هستم .....منم برات یه لباس که عکس دورا داشتو گرفتم که خیلی خوشحال شدی .
ااینم طراحی صورتت که خیلییییییییییییی خوشت میاد ازش
اینارو هم خاله های گلت برات گرفتن مرسییییییییییییی
بعدشم خاله یلدا صورتتو طراحی کرد
بله این کیک رو به من بود و منم هی میگفتم بچه ها چرا نمیخورین و اونا هم ریز ریز میخندیدن که بعد دیدم بله این فقط روییه کیکه که باقی مونده و علی و لیلا و یلدا کاملا داخلشو خالی کرده بودن ...
بلهههههههههههه این کادو بابایی رو هم خیلی خوشحال کرد...
الیسا جونم خلاصه این ماشین اندازت شد یادش بخیر وقتی مامان بابای گلم اینو برات گرفتن هنوز تو دلم بودی و با خودم میگفتم یعنی یه روزی این فندق من توش میشینه .... البته بابایی همش مینشست توش و تو خونه اونو راه میبرد چقدرم خنده دار میشد ....هیییییی چه زود گذشت خوشگل مامان ...
یه روز من و تو و بابایی رفتیم پارک که شما یهو چشمت به متور افتاد و گریه کردی من متور دوست دارم و منم برات گفتم که برای شما نیست پس گریه نکن و همچنان گریه میکردی و گفتی پس بگو اجازه بده یه دور باهاش بزنم و منم گفتم نه مادر تمیشه و بابایی گفت تو که یه ماشین بزرگ داری بیا بریم خونه اونو برات میارم ولی تو همچنان اشک میریختی و ما هم اومدیم و من و بابایی هم ماشینتو پایین آوردیم و چون ماشینت کنترلی نیست و سایزش بزرگه فکر نمیکردیم هنوز اندازت باشه و بابایی هم میگفت فقط پاش به پدال برسه میتونه بشینه و بلههههههههه الیسا خانم خوش قلدو بالای ما هم پاهاش رسید و باباهم بردتت تو پارکینگ و فقط با یه بک ساعت کار کردن همه چیو یاد گرفتی و خیلی تیزو ماهرانه رانندگی میکردی و از فردا با ماشینت میرفتی تو خیابون بس که همه نگات میکردن و نازت میدادن برات جالب بود و جالب اینجاست یه وقت هایی یک دستی رانندگی میککنی و یه بار دیدم اصلا بدون اینکه فرمون و نگه داری داشتی میرفتی و منم گفتم الیسا جان فرمونو چرا ول کردی و تو هم گفتی ماما ن جان الآن لازمش ندارم خودم میدونم دارم چیکار میکنم و تازه بوق میزنی و چراغ میدی و یه بار هم دیدیم کنار مغازه خیلی قشنگ پارک کردیو و کمربندتو باز کردیو گفتی یکی مواظب ماشینم باشه من اینجا کار دارم ....خدای من قربووووووووووووووووووووووووونت برم با این فزشته نازییییییییییییییییییییی که بهم دادی
این گلهای خوشگلم بابایی برامون آوردش
هر جا باشیم و هر ساعتی برگردیم بعد اومدنت باید با باباییت برین ماشین سواری و تازه هر جا رسیدی میگی رانندگی من از همه بهتره ...
خوشتیپ من ، عاشششششششششقتم عروسکم
مهربووووونم داره میره مهد کودک
بابایی میگه بیا بریم و تو هم میگی بذار یه ژست بگیرم بعد میام