الیسا جان الیسا جان ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

ماهک من ......

روزمرگی های شیرین عسلمون...

1393/3/7 13:40
881 بازدید
اشتراک گذاری

 

الیسا جونم عاشق کباب و گوشت هستی اونم از نوع کباب کوبیده که بهش میگی کباب سیاه

صدام زدی گفتی بیا عکس بگیر و منم اومدم دیدم بببببببببببله الیسا وروجکه دیگه ....

عاشق شکلک در آوردنی و استاد خندوندن بقیه و منم از دیدنت حسابی خندیدم و تو هم هی میگفتی یه بار دیگه نشونم بده و بعد خودتم کلیییییییییییییی میخندیدی ...

آواز خوندنو خیلی دوس داری و یه موقع هایی هم میگی مامان تو بزن من برات بخونم باشهههههههههههههههه ...

 

الیسا جونم  موقع بیرون رفتن و یا مهد و حتی تو خونه  وقتی موقع لباس پوشدن میشه  خودت باید بری تو کمدت و لباس انتخاب کنی و خیلی حساس به این موضوع نگاه میکنی و همیشه کلی باید بخاطر این لباس پوشیدنات باهم حرف بزنیم که آخرشم بابایی میادو بدادم میرسه اما تو همچنان ادامه میدی ... این لباس به گیره هام نمیخوره اینا که ست هم نیستن و یه روز رفتی از سر تا پا بنفش پوشیدی و گفتی ببین مامان به این میگن ست پوشیدن میبینی همه چیم یه رنگ شد ببین چقد بهم میان حالا بریم ....  و حتی وقتی صبح میخوای بری مهد من وقتی خوابی و تو تختی یوا لباستو عوض میکنم  اما با چمهای بسته میگی وایسا خودم انتخاب کنم اینا چین داری تنم میکنی ....وقتی هم میرسی خونه اول میری لباستو عوض میکنی و بعد میگی آخیییییی خیلی خوب دم چقد شیک شدم با این لباسم ...وااااااااااااااااای چقدر این دوره من من  گفتنها سخته امیدوارم زودتر تموم

 

 

 

الیسا جونم همچنان عاشق معما هستی و زیادی عاشق کتاب چون دیگه خودم احساس میکنم داری  از خیلی چیزها دور میشی دخترکم . میگم بریم پارک بعد آماده میشیم و تا سر کوچه میرسیم میزنی زیر گریه اونم از نوع خیلی مظلومانه و با اشکهای دونه دونه که دلم ریش ریش میشه و بهت میگم الیسا جون بریم پارک بازی کن بهت خوش بگذره فردا میریم کتابخونه اما بازم قبول نمیکنی و تا میگم باشه بریم کتابخونه  تند تند اشکاتو پاک میکنیو دستامو میبوسی میگی مرسییییییییییییییییی مامان جون مهربونم و جدیدا دوست داری خونه باشیم و با کتاب و نقاشی  کشیدن  سرگرم باشی و کلا از فروشگاه که اصلا خوشت نمیاد و هر وقت من و بابا میریم تو با خواهش میگی منو نبرین من خونه مامان ملی میمونم من نمییام و هر چی هم بهت میگیم بیا اونجا کلی عروسک و اسباب بازی داره اصلا فایده ای نداره و ما هم همیشه خودمون میریم . عزیزم از دنیای کودکیت لذت ببر این کتاب همیشه هست اما این روزهای پاک و شاد نه ......

 

بعد از خل کردن خودتو تشویقم میکنی

عاشق این چشم هاتم که توش شیطنت برق میزنه ...

یه وقتهایی هم  یادت میاد که ای وای من الله نکردم .... واینم یه مدلش..

بس که میز دوست داری یه روز اومدم دیدم برای خودت میز درست کردی و خیلی از این خلاقیتت خوشم اومد ...

دیگه دلت میخواد همه کارهاتو خودت انجام بدی اونم از نوع اینجوریش ..( بگم که اگه نخوای همه کاراتو باید خودم انجام بدما همیشه اینجوری نیستی عزیزم )

هلوی مامان از حموم در اومد ....

خودم بلدم  .....

بازم شکلکهای نازدونه خانم....

چتریهات بلند شده و منم گفتم الآن که هوا گرمه بذار بلند بشه باز برات کوتاه میکنم اما گفتی نه من دوس دارم  اصلا بلند نیست  مدلشه  اینجوری باید باشه ....

میگم مهربونی اینم سندش ...

یه بار تو برگ کاهو یه بچه حلزون بود و تو هم کلی نازش دادی و بهش برگ کاهو میدادی تا بخوره و تازه نازشم میکردی (این یکیشو به من نرفتی )

هر چیز ساختنی و حل کردنیو دوست داری و این جوچین های آهنربایی رو هم خیلی دوست داری ..

عاشق شیری و اگه روزانه بهت یک لیتر هم بدم نه نمیگی عزیزم .

این شمشیرم که دستته بس که دوست داشتی مامان ملی برات گرفت و تو هم خیلی خوشت میاد .

دخترک شیرینم :

یه کوچولو دلم از دست کارهای خودم گرفته اینکه باهات قهر کرده بودم و تو هم خیلی ناراحت بودی و هی میرفتی تو گوشی من عکسهاتو میاوردی و میگفتی ببین مامان چه دختر خندونی داری ببین چه خوبم اگه باور نمیکنی عکسهامو ببین و بابایی از دیدنت خیلی ناراحت شد و گفت چی شد الیسا چیکار کرد که تو اینجوری تنبیهش کردی ؟ منم گفتم یه جاهایی اونقدر خوب سلام میکنه و ارتباط برقرار میکنه که میگن خوشبحالت چقدر دخترت زود جوش میگیره با همه و از یه طرف جاهای  دیگه سلام نمیکنه و بغلشون نمیره و از خودش اخلاق های بد نشون میده و این منو اذیت میکنه و بابایی هم گفت چرا اصلا بچه رو مجبور به کاری میکنی تو براش گفتی تمام شد بذار خودش یاد بگیره و هر کاری که دوست داره انجام بده اون یه بچست تو چقدر ازش انتظار داری و بهم گفت مگه میخوای اونجوری که دیگران دوست دارن بچتو تربیت کنی ؟ بخاطر تعریف کردن بقیه و یا ناراحت شدن اونا میخوای بچمونو مجبور کنی و.... خیلی به حرف هاش فکر کردم و دیدم کاملا حق داره و من دارم زیادی سخت میگیرم و بخاطر راضی بودن بقیه آرامش خودمونو بهم میزنم و خیلییییییییییییی ناراحت شدم ببخش منو مامانی از این به بعد بهت  یاد میدم و تشویقت میکنم اما سخت نمیگیرم و اگه احساس کنم جایی که میرم باعث بشه تورو ناراحت کنه و یا باعث چیزی بشه دیگه نمیرم یا اینکه خیلی کمش میکنم عزیزم مهمترین چیز شاد بودن و با هم بودن ما سه تا کنار هم هست عزیزم .

 

هر وقت خواستی بدونی چند تا دوستت دارم

انگشت بذار رو نبضت

اون موقع می بینی دوست داشتنم تمومی نداره

پسندها (13)

نظرات (12)

مامان هدي
7 خرداد 93 17:23
الهام جون هميشه از نوشتن هاي شما تجربه كسب مي كنم. اميدوارم هيچ وقت يادم نره. خدا اليسا جون رو براتون حفظش كنه. تنش سالم باشه و لباش خندون و جمعتونم جمع انشالله
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
دوست عزیزم شما خیلیییییییییی لطف داری بهمون ممنونم مرسییییییییییییییییییییی از دعای خیلی قشنگت ممنونم
مریم مامان شاینا
7 خرداد 93 18:27
خیلیییییییییی نازی الیسا جون فدای اون شکلک در آوردنت
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
ممنونم خاله جون مهربوووووووووووونم
مامی فرزانه
8 خرداد 93 0:16
عزیزم چقدر شما نازید مامان الیسا داشتم مطالب وب الیسا جونو میخوندم رفتم تو آشپزخونه اومدم دیدم دخترم داره عکسارو نگاه میکنه گفت مامی با من دوست میشه گفتم چرا که نه میتونید دوست وبلاگی باشیدلطفا به ما هم سر بزنید
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
ممنونم خاله جونییییییییییییییبله چرا که نه عزیزم حتما گلم
عشق مشکی یواش
8 خرداد 93 6:53
سلاام امیدوارم همیشه زندگی شاد و خوب داشته باشید چرا نظرات قبلی منو نزدین
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
سلام عزیزم . مرسیییییییییییییییی گلم .
ترانه
8 خرداد 93 8:42
سلام گلم خوبی الهی قربونت برم باشیرین کاریات خاله جونم خوش بحالت که مامان به این خوبی داری قدرشوبدون عزیزم الهامدجونم تودنیاتکی
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
سلااااااااااااااااام خاله جونی مهربونم نه عزیزم تو یه قلب مهربوووووووون داری و همه چی رو خوب و قشنگ میبینیییییی عزیز دلم ممنون از لطفت
سمیرا مامان پرنیان
9 خرداد 93 17:30
نوش جونت عزیز دلممممممم خانومی درکت میکنم منم از دست کارهای خودم به همین دلایل که گفتین ناراحتم و بابای پرنیان هم باهاممخالفه بهتره بچه ها رو به حال خودشون بگذاریم چون اینجوری اعتماد به نفسشون باتر میره
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
ممنونم دوست گلم مرسییییییییییییییییییییییییییییی
نونو
10 خرداد 93 9:01
الهی قربوووووووونش.چه خوبه عکس زیاد میذاری
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
مرسیییییییییییییییییییییییی
عشق مشکی یواش
11 خرداد 93 7:27
سلام خانمی تو که نمیخوای نظرات خوانندهای وبت رو جواب بدی چرا زدی نظر بدین
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
وای ببخشید عزیزم ممنونم ازت دوست گلم همین که بهمون لطف میکنی و سر میزنی به روی چشم دیگه طولانیش نمیکنم .مرسییییییییییییییییییییییی
خدیجه
19 خرداد 93 13:16
سلام دختر نازی دارید من از خواننده های خاموش وبلاگتون بودم فدای اون ژستهای ناز الیسا جون خدا براتون نگهش داره لینکتون کردم لطفا در صورت تمایل لینک کنید
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم دوستم . حتما عزیزم
مهسا
21 خرداد 93 3:09
سلام الهام خانوم. من وبلاگتونو مدتی ست که میخونم. واقعا سلیقه و توانمندیهای شما تحسین برانگیز هست. میشه بگین چه سی دی زبانی رو برای الیسا جون گذاشته بودین؟ الیسا کلاس زبان میره؟ یا خودتون تو خونه کار میکنین؟
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
سلام عزیزم . الیسا کلاس زبان نمیره اما مهد کودکی که میره تک زبانست یعنی انگلیسی هست و سی دی رو هم بعد از هر مرحله ای به بچه ها میدن و منم در کنارش چیزهای دیگه کار میکنم نه زیا چون باید طبق مهدشون پیش برن .
مهسا
21 خرداد 93 19:00
من خودم زبان خوندم و با دخترم کار می کنم تو خونه. هنوز تصمیمی نگرفتم که دخترمو بذارم مهد زبان میشه اگه ممکنه اسم سی دی رو به من بگین. بنظر میاد افعال دستوری باشه که الیسا انجام میده. وبلاگتون خیلی پرمحتوا و عکسها بسیار زیباست. همه چیز با سلیقه هست. واقعا یاد میگیرم و لذت میبرم. موفق باشین
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
مرسیییییییییییی
مهسا
22 خرداد 93 14:58
من مترجمی زبان خوندم و خودم با دخترم زبان کار میکنم. فقط این سی دی که به نظرم action words داره جالب بود که الیسا انجام میده.اگه اسم سی دی شو بگین ممنون میشم. و اگر کتابی که استفاده میکنن.
مامانی و بابایی الیسا جون
پاسخ
دوست گلم همونطوری که قبلا گفتم این سی دی رو خود مدیرشون تهیه کردن و طبق درسی که تو مهدشون بهشون میدن پیش میرن .