قدم زدن تو پاییز با تو چه حالی داره..................
سلام به امید زندیگیم ، به دختر نازنینم به همه وجودم ، به عشقم الیسا جونم
چند وقت پیش تو یه روز پاییزی خیلی قشنگ من و تو بابایی رفتیم بیرون ، وای که چه لذتی داشت کنار تو دختر بازیگوش و پر انرژی قدم زدن ، کلی برای خودت بازی کردی و دویدی و شعر خوندی و خندیدی ...
خیلی خوش گذشت مخصوصا اینکه سه تایی کنار هم بودیم ، هر جا که باشیم و به هر دلیلی و هر کاری دلم نمیخواد از شما دوتا دور باشم و دلم میخواد همه جا با هم باشیم و اینطوری آرومم دخترم و خدارو شکر تو هم همین ، و همیشه دوست داری همه با هم باشیم قربون قلب مهربونت بشم من.
خیلییییییییییییییییی این عکستو دوست دارم ، با هم شعر میخوندیم و بعدش هر کی بیشتر می پرید اون برنده میشد و تو هم با تمام انرژیت میپریدی هوا ....
گل اندام منی تو .....
رفتی از پای درختها برای خودت برگ جمع کردی و ریختی پایین و نشستی و بعد گفتی حالا پاییز شد عکس بگیر ..
الیسای نازم خیلی دریا رو دوست داری و ما هم یه روز با هم رفتیم و تو هم حسابی خوش گذروندی
خیلی گل و گیاه دوست داری و تا گل و دیدی زودی رفتی سمتش
عمرمیییییییییییییییییی
از خیلی قبل ها گفته بودم تدی برتو خیلی دوست داری و الآنم همچنان دوسشون داری و اینم با خودت آوردی و تا دیدی دارم عکس میگیرم داشتی به تدی برت میگفتی آماده باش داره عکس میگیره ....
تا چشمت به ماسه ها افتاد گل از گلت شکفت برای نقاشی کشیدن روشون ...
زندگی بهانه است
من هوا را
به امید هم نفسی با تو
تنفس میکنم!