عروسی عمه ثمینا جون ....
عزیزکم از خیلی وقت پیش ها منتظر عروسی عمه ثمینا بودی و منم خیلی دلم میخواست که تو جشن هم همینطور بهت خوش بگذره و تا اینکه روز عروسی برای اولین بار همراه من اومدی آرایشگاه و نمیدونی چه حس قشنگی بود که کنارم بودی قربونت برم و به خواست بابایی موهاتو بالا جمع کرد عزیزم و بعد بابایی اومد دنبالمون و رفتیم سمت باغ و شما کنارم نشستی ماه بانو خانمم و برعکس عروسی های دیگه که میگفتی نمیرقصم تا عمه راضی دستتو گرفت خیلی ملوس و دوست داشتنی رفتی باهاش رقصیدی و منم با دیدنت قند تو دلم آب میشد عزیزم و تو تمام جشن همراهم بودی و مثل من میرقصیدی و یه لبخند شیرینم رو لبات داشتی و من اینبار بیشتر از خیلی وقتها به داشتنت خدارو شکر کردم که تو رو دارم و همه جا با من همراه بودی عزیزم و تازه با هر مهمونی که میومد باهات برقصه خیلی ناز باهاش میرقصیدی و هر بار خم که با عمه ثمینا میرقصیدی کلی ذوق میکردی عزیزم و تو کل جشن منتظر رقص چاقو بودی و تا وقتش شد گفتی مامان بگو آهنگ پری پرییا رو بزنن و رفتی و اونقدر قشنگ رقصیدی که نمیدونم چطور بگم قربونت برم الهی که تو کل جشن مثل ماه تابیدی
و در کل همه جا کنار عمه ثمینا بودی و حتی تو عروس کشون رفتی بغل عمه راضی و حسابی برای خودت کیف میکردی و با اینکه خسته بودی و خواب داشتی تا آخرین لحظه پا به پای همه بیدار بودی خوشحال و منم هر بار فیلمتو میبینم کلی قربونت میرم ماه بانو جانم .
خیلی خوش گذشت بهت عزیزم و منم از دیدن تو سیر نمیشدم . برای عمه ثمینا و عمو داوود هم آرزوی خوشبختی میکنم امیدوارم همیشه شادو سلامت در کنار هم زندگی کنن و خوشبخت باشن .
الیسا جون و آروین جون
من فدای اون ذوق کردنت بشم عروسکم
الیسا جون . مامان معصوم جون
ذخترم تو کوچه هم میزقصیدی