الیسا جان الیسا جان ، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

ماهک من ......

مسیر رقتن به بجنورد ....

سلام به ماهکم به دختر خوشکلکم الیسا جون ناز گلکم عزیز دلم اینکه چرا اینقدر دیر به دیر میام و علتشو دوباره میام میگم ولی حالا بریم از عروسی برات بگم .... ماه بانوی کوچولوی من که برای عروسی عمه ثمینا لحظه شماری میکردی ، تا به زمان عروسی نزدیک شدیم دیگه حسابی خوشحال بودی و با اومدن عمه راضی که دیگه کلا تو آسمونها سیر میکردی و بیشتر روزها رو با هم بودین و من از دیدن خوشحالی تو حسابی لذت میبردم و تا اینکه برنامه ریزی کردیم برای رفتن به بجنورد و قرار شد ما و عمه راضی زودتر بریم و تو مسیر اصلا کاری به ما نداشتی و آروم نشتی تو صندلیت و برای خودت کارتون میدیدی و میخوابیدی و تا بیدار میشدی میگفتی مامان جون رسی...
14 تير 1394

عروسی عمه ثمینا جون ....

  عزیزکم  از خیلی وقت پیش ها منتظر عروسی عمه ثمینا بودی و منم خیلی دلم میخواست  که تو جشن هم  همینطور بهت خوش بگذره و تا اینکه روز عروسی برای اولین بار همراه من اومدی آرایشگاه  و نمیدونی چه حس قشنگی بود  که کنارم بودی قربونت برم و به خواست بابایی موهاتو بالا جمع کرد  عزیزم و بعد بابایی اومد دنبالمون و رفتیم سمت باغ و شما کنارم نشستی ماه بانو خانمم  و برعکس عروسی های دیگه که میگفتی نمیرقصم  تا عمه راضی دستتو گرفت خیلی ملوس و دوست داشتنی رفتی باهاش رقصیدی و منم با دیدنت  قند تو دلم آب میشد عزیزم  و تو تمام جشن همراهم بودی و مثل من میرقصیدی و یه لبخند شیرینم رو لبات داشتی&n...
13 تير 1394
2510 12 10 ادامه مطلب

اولین روز رفتن به مهد 94 ...

هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی ..... ماهک من ، این بار برای رفتنت به مهد ،تو بیقرار رفتن بودی و من بیقرار بدون تو گذروندن  ..... و هر لحظه صدای دلنشینت به گوشم میرسد و دلم را میلرزاند ، و چه بی اختیار دلتنگت میشوم..... حوصله هیچ چیزی را ندارم مگر انتظار آمدنت و به آغوش کشیدنت را .... ...
15 فروردين 1394
1065 14 10 ادامه مطلب

عیدانه 94 ...............

  سلام  به شیرین ترین شیرینی دنیا ، سلامی بهاری به دخترک جان ماهکم بهار هم آمد ، با همه زیباییهایش و عطر خوش بهاری اش و من در این سال نو  بهترین ها رو برایت آرزو میکنم و امیدوارم همیشه شادو سلامت باشی و به هر چیزی که دوست داری و مایه آرامشت میشود برسییییییییییییی . لینم بیسکوییت های الهام و الیسا پز ماهک جانم  ، هر چند که امسال حال خیلی خوشی برای اومدن  بهار نداشتم و تمام کارهام را لحظه آخری انجام دادم  و باز هم به خودم  گفتم ، سالی جدید و و فصلی...
15 فروردين 1394