مامانی من آمادما...
قربون اون نگاه مهربونت برم مامانی که آماده شدی و منتظری که هر چه زودتر بریم پیش عمت آخه عمه راضیه از عید که عروسیش بود و تا حالا ندیدی وکلی بهونشو میگرفتی دلتنگش بودی حالا هم می خوای بری پیشش عمت این همه راهو یه جوری برنامه ریزی کرد که تولدت رو اینجا باشه مرسی از عمه که اینهمه لطف داشتو تو تولدت بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی