این روز های تو....
الیسای من ...
دختر قشنگم از اینکه یه دختر مهربون و با محبتی مثل تو دارم خدارو روزی هزار بار شاکرم .
عزیز دلم تو وروجک خونه ما هستی و با کارات سکوت خونمونو میشکنیو (البته مامانی هم همچون بی سرو صدا نیست ) .
با اینکه روز های آخره و منم کلی کار عقب افتاده دارم اما شما همچنان بیشتر از قبل همه جا رو بهم میریزیو منم نمیدونم این صبر و این حوصله از کجا پیداش شده که نه تنها بهت چیزی نمیگم بلکه خوشمم میادو و بعد اینکه دیگه جا واسه راه رفتن نیست کل وسیلتو جمع میکنم .
خیلی مهربونی و من و بابایی کشته این مهربونیتیم .
دخترم خیلی دوس داری خونمون مهمون بیاد و هر کسی بیاد کلی خوشحال میشیو بازی میکنی اما لحظه رفتن اشکای نازت دلمو بدرد میاره به همه میگی باشین نلین دیگه ببینین چگد اسبازی دالم همشو میدم حالا میمونی ؟؟؟؟
تا یکی در بزنه میری سمت اتاقت میگی مامان چی بپوشم اودی بیا منو حاضل کن ...
وای از دست تو مامانی. آخه اگه جایی بریم یکی بد بشینه یا پاش درد کنه نتونه درست بشینه میری سمتشو با جدییت کامل و اخم به ابرو میگی .... دتفا (لطفا) مودب بشین
اگه جایی یه آشغال کوچولویی هم باشه داد میزنی ای گدا اینجا چرا کدیثه (ای خدا اینجا چرا کثیفه) تازه تکون نمیخوری تا یکی بیاد اون آشغالو برداره امان از دست تو.
هر کاری بکنی که فکر کنی اشتباه بود خودت زودی میگی اصدا (اصلا) اشکال نداله اشکال نداله
حالا یه سری از کارهای روزمرتو میذارم عزیزم.
کوچولوی دوست داشتنی ما عاشق رنگ انگشتی هستی ...
اینم ژستهای این روز های تو؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چند وقت پیش داشتی با بابایی عکسهای بچگیتو میدیدی که روروئکتو دیدی و گفتی این مال من بود؟؟ و بابایی گفت معلومه مال تو بود تو گفتی پس کو الآن بابایی از بالای کمد برات آوردش پایین و تا ساعتها توش بودی و منم از دیدنت میخندیدم.
عزیزم چند شب پیش خاله یلدا و خاله لیلا (دختر عمه های مامانی )اومده بودن خونمون خاله یلدا خیلی دوست داره و هم حوصله بازی کردن تو هم حسابی هر چی که میخواستی به بیچاره میگفتی و کلی خمیر بازی و حباب بازی و خلاصه تا آخر شب ول کنش نبودی تازه موقع رفتن بهش میگفتی تو باش اما خاله لیلا بره گفتم چرا مامانی خاله لیلا که خیلی دوست داره تو هم گفتی نه چون بازی که نمیکنه منم نمیکامش فگد خاله یلدا بیاد اون نه .....
صندلی ماشینو بابا آورده بود تا بشوره که شده جایگاه اختصاصی شما... خودت داری کفشاتو میپوشی قربونت برم که درستم پوشیدی عزیزم.
اینجا هم بدون اجازه دست به گلا زدی من هنوز چیزی نگفته خودت گریه کردیو گفتی ببکشید دیگه نمیکنم دیگه ...
مدل جدید نشستن رو صندلی .......
عروسکتو خوابوندیو خودت داری برنامه کودک میبینی...
عاشق توپی و یکی زیر سرت یکی هم زیر پاهات ...
میری از رو دسته مبل میپری رو مبل....
ماااااااااااااااااامان جونم پس چی بپوشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آموزش زبانت رو خیلی دوس داری و همراهش قشنگ میگی اما خیلی هاشم بلد بودی عزیزم ...
هر وقتم لگو سازی میکنی کلاه سرت میذاری ....
در آخر کلاهتو تقدیم کردی به برجت....
دختر بستنی خور من که از مامانشم بستنی خورتر و باباشم همیشه واسش جداگانه میگیره تا ما دعوامون نشه ............
گل در اومد از حموم فدات شم من.....
وای بازم خمیر بازی .... ایندفعه خاله یلدا نیست و گیر دادی به من...
اینم خمیر بازی مامانی
بازم ژستهای جدید.....
دختر نازم نفس من آرزوی بهترین لحظه هارو برات دارم .
عاشقتم دلبندم.