عیدانه الیسا جون(اولین پست سال 92)
سلام به دختر یکی یه دونم ... یک سال دیگه هم گذشت با تمام خوبی ها و بدیهاش دخترم سالی که گذشت سال سختی برامون بود و پر بود از اتفاق های جور واجور و از خدا میخواستم که به خوبی تموم بشه و این سالو پشت سر بذاریم که تو روزای آخر مامان ملی تو خونه افتادو دستش شکست که خیلی ناراحت شدم ودلم بدجوری گرفت و با اینکه منتظر تمام شدن سال 91 بودم بازم آخرین روزاش برام تلخ شده بود اما بازم خدارو شکر که همه دور هم هستیم و کنار همیم و با وجود تو این سال سخت روز های خوشی هم داشت و خدارو هزار هزار بار شکر میکنیم که یه فرشته مهربون بهمون داده و این سومین بهاری هستش که با وجودت سبز میشه گلم.
و اما سال جدید
اول از همه این سال جدیدو به همه دوستای نی نی وبلاگی گلمون تبریک میگیم وامیدواریم تمام پست هاتون پر باشه از شادی و سلامتی و موفقییت
عزیز تر از جونم آخرین شب سال موندیم خونه و کارای نکرده رو تموم کردیم و سفره هفت سین رو گذاشتم و تو هم پا به پای ما بیدار بودی و اصلا اذیت نکردیو با بابایی رفتی حموم و خودتم رو مبل خوابیدی و ما هم تا ساعت 4 صبح بیدار تا دیگه چیزی برای فردا نمونه و نزدیکای ظهر پاشدیو گفتی مامانی من بیدال شدم و تا منو دیدی گفتی صبح به ایر مامان جونم ... وای یه دل سیر بوسیدمت و بعد از غذا خوردن همگی آماده شدیم و منم از عیدو سال جدید برات گفتم و تو هم کلی خوشت اومد یه سینی برات آماده کردم که توش قرآن و سبزه و آب بود و تو هم با دستای کوچولو و نازت گرفتی رفتی پشت در تا سال ما با قدمهای پر برکت تو نو بشه و منم برات شمارش معکوس میشمردم و با دیدن دختر نازنینم که اینقدر بزرگ شده که سینی به دست و با لبخند نازش پشت در منتظر سال تحویل مونده انگار دنیارو بهم دادن و از ته دلم خوشحال بودم و چشام بارونی شده بود ...و بعد از تحویل سال اومدی تو خونه و سینیو گذاشتی رو زمین و بابایی رو بوسیدیو ازش عیدی گرفتی و بعد هم من و بعد نشستی قرآن رو باز کردی شروع کردی مثلا به خوندن قرآن و بوس داد یو گذاشتی سر جاش عزیز دلم و از همون قرآن میخوام که حافظ فرشته کوچولویی که اینقدر دلش پاکه باشه واین فرشته رو واسمون نگه داره .
الیسا جونم وقتی صدای آهنگ عیدوشنیدی شروع کردی به قر دادن و کلی واسمون قر دادی و رقصیدی و خونمونو پر کردی از شادی بابایی هم واست اسپند دود میکردو تو هم هی دلبری میکردی که مامان ملی زنگ زدو عیدو تبریک گفت بازم ازم جلو زد تو تبریک گفتن این مامانی گلم و بعد گفتی حالا بلیم عید دیدنی و همه چی برات تازگی داشت و تو نگاهت پر بود از سوالهای جور و واجور و منم تا میتونستم برات توضیح میدادم عزیزم . تا رسیدیم خونه مامان ملی بدو بدو خودتو انداختی بغلشو با اون زبون شیرینت گفتی عید شما مبالک و کلی بوسیدین هموو بعد اومدی مثل خانم بزرگا نشستی و گفتی لفطآ از من پذیلایی کنید میکام بلم ؟ قربونت برم که اینقدر بزرگ شدی دخترم . بابا فاسم اومد بغلت کردو بهت عیدی داد و تو هم گفتی میسی و گذاشتی تو کیفت و بعد از اونجا رفتیم خونه مامان معصوم بازم تا در باز شد رفتی تو و گفتی عید شما مبالک و همه کلی نازت دادن و بوسیدنت واز همه عیدی هم گرفتی و امسال عمو داوود با خاله زهرا (مامانش ) و آقا وحید (باباش) از بجنورد اومده بودن عیدو پیش ما وبا دیدنت کلی نازت دادنو ازت تعریف میکردن و همش میگفتن چه دختر ناز و با ادبی ماشااله به الیسا جون خلاصه تو هر مهمونی کلی همه ازت تعریف میکردن و خدائیش هم خیلی دختر خوبی بودی اصلا اذیت نمیکردی وعاشق عید دیدنی بودی و زودتر از همه آماده رفتن بودی و تو مهمونیها هم همش با بچه ها بازی میکردی و گاهی این بچه ها به 16 سال هم میرسیدن و تو همچنان باهاشون بازی میکردی و حسابی سرگرم میشدی و بهت خوش میگذشت عزیزم. دختر قشنگم بهترین عیدی تو به ما رفتارهای خوبت بودت بود که وقتی میدیدیمت چقدر خانمی و حرف گوش کن و برای انجام هر کاری ازمون اجازه میگیری و در مقابل کار اشتباه وقتی برات توضیح میدیم دیگه انجامش نمیدی و خیلی اجتماعی شدیو بدون ما هم ساعت ها با بچه ها بازی میکنی و خیلی از کارای خوبت بود که این عیدی رو با دنیا عوضش نمیکنم عزیز تر از جونم.
این تقویم رو خودم برات درست کردم البته فقط تو یه ساعت وقت داشتم و این تقویم هم عیدی الیسا بود که همه خوششون اومد مخصوصا بابا قاسم ...
اینم هفت سین خونه ما...
برای رنگ کردن اینا کلی بهت خوش گذشت ...
عزیزم وقتی تو دلم بودی تو هفت سینم این نی نی نازو گذاشته بودم و کلی نازش میدادم و حالا هم به یاد اون روز دوباره گذاشتمش و وقتی برات توضیح دادم خیلی خوشت اومد .
نفس من داره آماده میشه واسه تحویل سال...
اینم الیسا جون پشت در منتظر لحظه تحویل سال...
قربون دل پاکت برم من که داری قرآن میبوسی...
اینجا هم داری قرآن میخونی...
عاشق گلی تو عزیزم و گفتی میکام با گلا عس بگیلم....
داری واسمون قر میدی عزیز دلم...
مامانی اجازه دالم شیلینی بکولم؟؟؟؟؟ فدات بشم که واسه هر کاری اجازه میگیری .
ژستهای جدید دخملی تو سال جدید ...فدای خندت بشم ...
من عاشق این عکستم وروجک من .
الیسا جون کنار سفره هفت سین مامان ملی...
عیدی های الیسا جون در ادامه مطلب....
اینم عیدی مامان بابا به دختری گلشون
عیدی مامان ملی به الیسا جون ٥٠ هزار تومان نقدی و این پیراهنهای خیلی قشنگ دستت درد نکنه مامان گلم
بابا قاسم عیدیش نقدی بود که ١٠٠ هزار تومان بهت داد. مرسی بابای گلم .
بابا سعید عمه ثمینا و عمه راضی و هر جایی که عید دیدنی رفتیم عیدیشون نقدی بود و دست همشون درد نکنه . این بوس از طرف الیسا جون به همشون
این کادو هم عیدی عمه رقیه (عمه مامانی ) به دخملی نازم.