عید دیدنی الیسایی....
این هفت سین خونه عمه اشرف (عمه مامانی ) هستش که شوهرش با بچه هاش درست کردند خیلی قشنگ شد
اینجام رفتی اتاق مبینا جون (دختر عمه مامانی) و حسابی بهت خوش گذشت آخه هر چی داشت داد بهت تا بازی کنی عزیزم و اینجا تازه داری انتخاب میکنی گلم.
اینم خونه عمه فرح (عمه مامانی) که وقتی این ماهی هارو دیدی زهرا جون (دختر عمه مامانی) بردتو رو اونجا حسابی کیف کردی عزیزم.
یه شب رفتیم خونه عمو ولی (عموی مامانی ) که پسرش مجید جون یه ٩ ماهی ازت بزرگتر و تو راه تو خوابت برد و مجید هی میومدو کلی میبوسیدت تا بیدار بشی و با اینکارش همه رو میخندود تا اینکه بیدارت کرد...
اینم شما دو تا وروجک ها کنار هفت سین خونه عمو ...
بعدش کلی بازی کردین ...
حالا داریم بازی آرایشگر و مشتری رو بازی میکنین که خیلی هم خوشتون اومده بود ...
دیگه مجید خسته شده بودو میخواست بخوابه اما تو همچنان میل به بازی داشتیو ول کن نبودی و میخواستی هر جوری هست اونو از خوابیدن منصرف کنی عزیزم...
اینجا هم رفته بودیم خونه عمه مهری (عمه مامانی)و تو با مهدیس که ١.٥ سال ازت بزگتره حسا بی بازی کردین و بهتون خوش گذشت عزیزم...
اینجا هم خونه مامان ملی و داره کارتون میبینی عزیزم و اون حاجی فیروزم گذاشتی پیشت و گفتی تنها نباشه....
اینم خونه مامان معصومه که دیدم خسته شدی برات یه بازی جدید ساختم و خیلی خوشت اومد الیسا جونم...
...
هر شب که از مهمونی بر میگشتیم میرفتی سر کمدتو میگفتی مامانی یه کوچولو علوس بشم ؟ منم دلم نمییومد بهت نه بگم و تا ٢ یا ٣ شب کارمون عروس بازی تو بود فرشته کوچولوی من....
میگی مامانی علوس میکاد کنال هف سین بله...
مامانی علوس میکاد تاب تاب عباسی بکوله....
مامانی علوس حواب داله ...
تو یه روز بهاری...
دختر گلم امیدوارم همیشه شادو خندون وسلامت باشی