الیسا وسومین محرم...
الیسا جونم این سومین محرمی که کنار ما هستی عزیز دلم واین شال و پیشونی بند و بابا قاسم ( بابای مامان) واست گرفته البته این سومین دفعه هستش آخه هر سال واست میگیره عزیزم. امروز واست از محرم گفتم و گفتم باید حسین حسین کنی تو هم زودی یاد گرفتی و با دستای کوچیکت میزدی رو سینتو میگفتی حسین ،جانم، الهی قربون اون دستات بشم مامانی من...
این عکسم واسه اولین محرمت بود مامانی همه جارو با تعجب نگاه میکردی و واست جالب بود . چه زود میگذره....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی