ملوسک من عاشق نقاشی و لگو ...
ملوسک من عاشق نقاشی کشیدنی و قتی صبح بیدار میشی میری سمت نقاشی و به من میگی واسم دایره مربع مثلث و قلب و مستطیل بکش و شروع میکنی به کشیدن و بعد از کلی نقاشی کشیدن میری سمت لگو و شروع به ساختن آپارتمان میکنی و میگی مامانی منم مثل تو بلدم نگاه کن چه گد بدولگه هورا چه میشه کرد از دست تو عزیز دلمی دیگه ...
اینجا هم داری تند تند مقدمات نقاشی و آماده میکنی قندو عسل من..
.
حالا دلتم نمیاد قبلی هارو پاک کنی رو همون ادامه میدی الانم میخوای موش بکشی
تازه عاشق رنگ قرمزی و به بابا علی گفتی لفطن امز بکل واسه من باشششششششششششه بعدم وسط نقاشی شروع میکنی ناخوناتو رنگ کردن
خوشتم میاد میای پاهاتم با ماژیک رنگ میکنی و تا بهت میگم این چه کاریه تو سریع میگی مامانی عسیسم دالم لاک میننم ببین امز اوشکله وبعد کلی واست توضیح میدم که اینو نباید به دستو پات بزنی وتو هم اون دستای کوچولو نازتو حلقه میکنی دور گردنم و محکم بوسم میدی و میگی اشتباهی بود ببشدیذ باشششششششه منم که دیگه فقط میبوسمت ناز گلم.
حالا داری فکر میکنی چی بسازی؟
شروع به ساختن آپارتمان یا برج میکنی
بهت گفتم میخوام عکس بگیرم ترسیدی آپارتمانتو بگیرم ..
خوشحال از اینکه تونستی آپارتمان بسازی و شروع میکنی منو بابایی رو صدا زدن که ببیاین ببینین وقتی ما میایم تو هم میگی هولا هولا من آپالتمان داکتم
ببین چقدر خوشحالی مامان ما هم برات دست میزنیم و تو هم هولا میکشی ویه بار گفتم دیگه تو هم خانم مهندس شدی تو هم زودی گفتی من دکلم (دکتر) مامان ای بابا.