هولا هولا پروژه مامانی موفق شد .....
خلاصه این پروژه مامانی تموم شد. از خیلی وقت تا حالا مامانم مشغول طراحی هتل واسه شهر مونه و همه دغدغش تموم کردن این پروژه بود و کلی هم خسته شد حالا بماند که منم کلی اذیتش میکردم تا مامانی میرفت سمت نقشه ها منم میرفتم میگفتم منم میخوام مثل تو بازی کنم و میرفتم تو بغلش مامانم این شکلی میشد و نمیذاشتم کار کنه مجبور بود شبا بیدار بمونه تا من کاراشو خراب نکنم و کم کم روز همایش نزدیک میشدو استرس مامانی بیشتر میشد تا جایی که میخواست کنار بکشه ولی بابایی بهش امید میدادو کلی تشویقش میکرد موضوع پروژه مامانی : هتل بر اساس معماری پایدار بود و مامانی واسه اینکه آمل یه هتل درستو حسابی نداره با اینکه هم یه شهر توریستی هست و هم صنعتی این موضوع رو انتخاب کرد وخلاصه روز همایش رسیدو بازم منو دکم کردن ومامانی اونقدر استرس داشت که مامان ملی کلی نگرانش بود و مامان بابا رفتن و مامان کاراشو بردو آخرین نفر واسه ارائه دادن شد چون خودش میترسید و فکر میکرد اگه آخر بشه شاید یه کم خلوت تر بشه اما نوبت مامانی که شد نه تنها خلوت نشد بلکه جا واسه نشستن نبود و اولش مامانی با صدای لرزون شروع کدای و حدود ٥٠ دقیقه ادامه داشت که یهو صدای دست زدن سالن همه جارو گرفته بودو همه بلند شدنو مامانی منو تشویق کردن مامانی متعجب شده بودو عین لبو شدو بعد از دقایقی اعلام کردن که طرح مامانی اول شد و همه بهش تبریک گفتن و مامانی به عنوان نفر اول اعلام کردند.
چند تا عکس از اسکیس
اینم نقشه ها که در طول 3 متری چاپ شده بود
اینم چند تا عکس از ماکت هتل
و این پروژه رو مامانی همونجا تقدیم کرد به همسر عزیزش که جناب بابایی باشن و تنها گل زندگیش که من باشم مرسی مامانی.