33 ماهگرد عشقمون الیسا جووووووووووووووووووووووووووووون ....
الیسا جونم آروم جونم دختر مهربونم این سی و سومین ماهی که کنار ما هستی و همه چی ما شدی عزیز دلم ٣٣ ماهگردت مبارک
هر ماه که میگذره خانم تر و بزرگتر میشی و ما از دیدنت کلی ذوق میکنیم . دخترم خیلی مهربون و دوست داشتنی هستی و خیلی به من وابسته شدی خوشگلم یکی از حرف هایی که اشکمو در آورد این بود که یهویی اومدی گفتی مامان جونم من دلم میخواد هر باری که چشامو میبندم وقتی که باز میکنم تو رو ببینم مامان گلی جونم آخه عزیزم این حرفها برای سن تو خیلی زوده مامانی قربونت بره اگه بابایی دیر کنه یا خونه نباشه میری پشت درو همش صداش میزنی و میگی مامانی من صداش کنم زودی میاد مگه نه ؟؟؟؟
آهنگ های غمگینو دوس نداری و من میگم چرا ؟ میگی آدمو امگین میکنه دیگه دوس ندالم...
عاشق کتابی و کتاب از همه وسیله هات برات مهم تره و اگه بیرون بریم دوس داری کتابخونه بریم واسه ماهگردت بردمت شهر کتاب آخه نزدیک خونمونه گفتم دوس داری قدم بزنیم گفتی آله مامانی و بعد من و تو با مامان ملی رفتیم کتابخونه همش میگفتی نباید بلند حرف زد نباید به همه چی دست زد ... قربون دختر مودبم بشم من... وای وقتی کتابارو دیدی گفتی این همه کتاب اینجاست از کتابای من ایلی بیشتله . تازه کتابارو بهت نشون میدادم خودت انتخاب میکردی و خیلی خوشحال بودی و موقع برگشت دیگه گفتی منو بگل کن منم گفتم چرا ؟ آخه کتاب انکتاب کلدم استه شدم دیگه ... فدات بشم خوب بود که یه کوچه همش فاصلش بود والا حسابی از کت و کول مییفتادم عزیزم.
اومدیم شروع کردیم آماده شدن برای تولد که دل تو دلت نبود و خیلی بهت خوش میگذشت و هر عکسی که سه تایی میگرفتیم با خنده میگفتی خانواده گرفتیم .امیدوارم همیشه شادو سلامت باشی عزیز تر از جونم...
اینم کیک که بابا علی جون واست گرفته ... ببین چه خوشگله عزیزم...
عاشق این عکستونم ببین بابایی با چه عشقی داره دخملیشو نگاه میکنه....
بی صبرانه منتظر کیکی...
خیلی خوشت اومده بودو حسابی ذوق کردی (از عکست پیداست چطری ذوقیدی)
مراحل انگشت زنون....
فدای بوس فرستادنت بشم ناناز من...
این خرگوش حباب سازو مامان ملی واست گرفته بود که روشنش کردمو تو هم اونقدر بازی کردی تا گذاشتی چند تا عکس ازت بگیرم...
اینم کادوهات مبارکت باشه دلبندم....
اول از همه کلاه رو گرفتیو گذاشتی سرت و مشغول گذاشتن دستت تو عروسک نمایشی هستی ...
حیوانات جنگلی رو هم در آوردیو کلی باهاشون بازی کردی...
تا دیدی دارم عکس میگیرم زودی ژست گرفتی فدات شم...
این کتاب های معما هستش یه کم برات زود بود اما گفتم بگیرم که وقتی بهت دادم هزار ماشااله همشو تو ١٠ دقیقه حل کردی فدای دختر باهوشم بشم من... خیلی خوشحالم زورکی چیزی بهت یاد نمیدم تا تو فقط حفظشون کنی بلکه خودت دوست داری و میفهمی چی میخوای عزیزم.
خواستم از عروسکت عکس بگیرم که زودی بغلش کردیو گفتی مامانی میکاد بکابه...
دوست دارررررررررررررررررررررم مهربونم...