همدم کوچولوی من....
دختر ناز مامان واسه خودش خانمی شده و حسابی واسه مامانی دوست و رفیق شده مخصوصا این روزا که مامان ملی رفته مشهدو من خیلی دلم واسش تنگ شده و دست و دلم به هیچ کاری نمیره آخه خیلی به مامان ملی وابسته هستم و نبودنش اذییتم میکنه اما تو دخملی ناز بیشتر از همیشه دورو برم میگردی و حواست به من هست و حسابی حواسمو پرت میکنی و هر روز برام نمایش اجرا میکنی اونم نمایش گرگم و گله میبرم اونقده صداتو قشنگ تغییر میدی دلم میخواد بخورمت عزیزم و حسابی با هم بازی میکنیم و تا دوربین و دستم میبینی زودی ژست میگیری قربونت برات هر شعری رو میخونم زودی یاد میگیری و تکرار میکنی عزیزم تازه چند روز پیش داشتم وبلاگتو میدیدم متوجه شدم همراه آهنگ وبلاگت میخونی و همه رو حفظی وروجک ناز من ... تازگیها خیلی عروسکای باربی رو دوس داری و به مامان ملی هم گفتی برات باربی بخره عزیزم تو خودتم باربی هستی گل اندامم .شمردنو کامل بلدی و به انگلیسی هم خیلی قشنگ همه رو میگی و خیلی هاشو بلدی بخونی نازدونه مامان . چند روز پیش با هم رفته بودیم بیرون وقتی داشتیم بر میگشتیم بارون میبارید و تو هم شروع کردی به خوندن و میگفتی ... بارووووووون میباره نم نم تو دستم من هم اینجا تو کالسکه نشستم و هی تکرار میکردی قربونت برم و بعدش فهمیدم با یه کلمه ای که میشنوی دوست داری بصورت شعر بگی بعد گفتم خرسی کو .. خرسییی کجاست تو رکتکاب الآن بیا پیشم بکاب ... وای همچون محکم بغلت کردم که گفتی مامانی نپسم دیگه بیلون نمیاد ولم کن بابا ....
اونقدر حرف زدنات قلنبه سلنبه شده که وقتی یه چیزی میگی همه اینجوری میشن
وقتی کار بدی کنی زودی میگی مامان الآن میرم تو اتاقم به کار بدم فکر میکنم باشههههههههه بعد میری و زودی میای و میگی مامان من اشتباه کردم منو ببشید باشههههههههه و بعد محکم منو بغل میکنی و شروع میکنی به بوسیدن
بابا علی رفته بود تهران و قتی بیدار شدی گفتی علیییییییییییی آی علییییییییییی جون کجااااااااااااااااایی منم گفتم بابا نیست زودی زنگ زدم تا باهاش حرف بزنی و گفتی بابا کجا لفتی بابایی گفت دخترم تهرانم تو هم گفتی رفتی پایتخت بابا جون بابایی هم کلی نازت دادو خداحافظی کرد تاره میگم...
کشورت کجاست ؟ ایران پایتختش ؟ تهران استان ؟ مانندران شهرت ؟ آمل تازه آدرس خونه رو که از 2 سالگی بلد بودی حالا شماره خونه رو هم بلدی و گاهی هم جای عددارو اتباه میگی گلم. اسمت چیه ؟ الیسا
فامیلیت چیه؟ خسینی ( حسینی) چند سالته ؟ 2سالو نیمم
تا صدای اذان میاد میگی مامان باز خدا منو صدا میکنه باید بلم دیگه ... میری یه جانماز بر میداری و میگی اله ممد وال ممد و دستای کوچیکتو میبری به آسمونو میگی خدایا همیشه مامان بابامو کمک کن تازه خودتم با صدای بلند میگی الهییییییییییی الهییییییییییییییییییییی
الیسا جونم خدا چند تا ؟ یکی
امام چند تا ؟ دفازده تا .............12 تا
امام اول ؟ مثل بابام علیییییییییییی امام دوم ؟ خسن .....حسن
امام سوم ؟ خسین .........حسین امام چهارم؟ حالا بسته بعدا بهت میگم باشههههههههههههههه
بعد از تموم شدن غذات همیشه میگی الهییییییییی شکر
تازه از پشه و مگس خیلی بدت میاد و چن روز پیش یه پشه دستمو گزید و تو وقتی دیدی پرسیدی مامان گلی جون چی شد منم گفتم پشه گزید و یهو دیدم دستو بالا بردیو گفتی ایشااله پشه بمیلی که دست مامانمو گاز زدی خدایا پشه له بشهههههههههههههههه ...
وای هر چی از کارات بگم بازم کم گفتم دختر قشنگم فقط بگم عاشققققققققققققتم عروسکم.
کارای هر روزت عزیزم...
حروفارو میشناسی و با ذوق بلند بلند میگی...
میری رو صندلی ماشینت و خودتو تو آینه میبینی و کلی قر میدی عزیزم...
میگی حالا من بشم خانم مربی و خودتم همه رو هم میخونی و هم انگلیسیشو میگی دختر باهوشم....
میری تو کمد همه کفش هارو میریزی پایین و خودت میری توش و این کار همیشگیته عزیزم.
دختر سوار کار من به مامانش رفته عاشق اسبه...
هر کاری میکنه اسبه رو با خودش میبره ...
بازم تا دفتر کتاب و حل کردنی دید همه چیو کنار گذاشت و آروم نشت مشغول شدی...
تا میخوام ازت عکس بگیرم ژست میگیری فدای این ژستت بشم ناز گلم ...
تا گفتم اون بالا چیکار میکنی لبات این شکلی شد عزیییییییییییییز دلم.
این عروسکتو پارسال که شیراز رفته بودیم دختر خاله عمو ابی بهت هدیه داده بودو اسمشو گذاشتی آنیسا و بیشتر وقتها همراهت هست و خیلی هم دوسش داری .
بازم به دنبال لوبیا ...
جمعه رفتیم شهر بازی حسابی بهت خوشگذشت و خندون بودی خیلی شجاع اصلا نمیترسیدی عزیزم و هر چی دوست داشتی سوار شدی و اول گفتی من دوو دوو چی چی میخوام و قتی سوار شدی یه دخملی دیگه کنارت بود و دیدم داری بهش میگی الآن حرکت میکنه باشهههههههههه بعد که حرکت کرد بهش میگفتی فرمونشو بگیر آره میشه گرفت .. منو بابایی هم فقط داشتیم قربون صدقت میرفتیم که اینقدر اجتماعی و خوش برخوردی و زودی برای خودت دوست پیدا میکنی و بهشون یاد میدی چیکار کنن.
خیلی از تاب خوشت اومده بود و از اونجایی که بابایی خییییییییلی حساس هستن خودش تورو سوار کردو کمربندتو بستو بهت گفت محکم بگیر و ولش نکن تو هم تا آخرش محکم نگه داشتی و میخندیدی و کیف کردی و به دختری که ازت بزرگتر هم بمد میگفتی کمل بندو داشته باش خطل داله باشههههههههه
در انتظار زنبور ....
قربونت برم من که عاشق ماشینی ...
اینم از دوتا نقاشی گل دخترم که خیلی جدیدا قشنگ میکشیو دقت میکنی واسه چشماشون مژه میذاری و همشونم واسم توضیح میدی گلکم.
مامان جونم چی کشیدی ؟ یه علوسک که موهاش کوتاهه سرش بزرگه و دست و پاهاش کوچولو بله مامان من کشیدم خوب شد؟
میای میگی مامان به نظر تو من چی کشیدم؟ میتونی خس (حدس) بزنی ؟ منم کلی چیزا الکی میگم وتو هم میگی نه مثل اینکه باهد خودم بگم بله مامانی این ماهی ارمز هست .