نفسم عمرم عشقم دخترم...
دختر قشنگو باهوش و مهربونم منو بابایی عاشقتیم و از اینکه خدای مهربون یه فرشته نازی بهمون داده هزاران بار شاکرشیم . الیسا جونم دختر شیرین زبونم اونقدر شیرین زبونی که هر کسی تو رو دیده باشه عاشق اون شیرین زبونیت میشه و به هر بهونه ای باهات حرف میزنه وکیف میکنه قربونت برم . الیسا جون عاشق بیرون رفتنی و مهمونی و پارک و خرید و چون همیشه در حال بیرون رفتن هستی یه روز تو خونه بمونی هی میگی مامانی من تو عمرم بیرون نرفتم میبینی مامان جون من چقدر گناه دارم ... منم اینجوری میشمدیگه خودت بلدی تلفن بزنی و زنگ میزنی خونه مامان ملی و میگی سلام مامان ملی جونم اصلا به فکر من نیستی و نمیگی من تهنام؟چرا نمییای دنبالم ؟ این مامانم امروز کار داره بره پول در بیاره برام یه اسباب بازی جدید بخره تو چرا نمییای؟ وای از دست زبونت مامان جون . تازه یه وقتهایی هم زنگ میزنی خونه مامان معصوم و میگی: سلام مامان معصوم خونه هستی ؟ مهمون نمیخوای ؟ پس بیا منو ببر دیگه بیا یه کم دلمون باز بشه مامان معصوم من افتادم پام درد میکنه ... مامان معصوم هم گفت چرا عزیزم ؟ تو هم گفتی آخه من وروجکم دیگه نمیتونم یه جا آروم بشینم که هر کاری کنم بازم بازیگوشم واییییییییییییییی دلم میخواست اونقدر محکم فشارت بدم که نگو اما حسابی بوسه بارونت کردم عمرم. تازه یه کار جالبت اینه که بیشتر وقتها که میریم برات اسباب بازی بخریم اسم اونو تو مغازه انگلیسی میگی و من بهت میگم چرا فقط اسم چیزی رو میخوای انگلیسی میگی ؟ آخه مامان انگلسی میگم تا بچه ها نفهمن و گریه نکنن که ما هم میخوایم دیگه درست نیست مامان جونم با اینکه تابستون من سرم شلوغتر و کارم بیشتره اما دلم نمیاد بازی کردن با تو رو از دست بدم واسه همین هر جا باشیم بازیکردن با تو سر جاشه کلی هم خوش میگذره وقتی معما رو حل میکنی ذوق من بیشتر از تو هست وقتی با خمیر چیزی درست میکنی صدای هورای من همه جا رو میگیره .... بله دخترم من عاشقتم عاشق تو که مهربونی تو که شیرین زبونی تو که دوست داشتنی هستی قربونت برم من.
توپ بازی و خاله بازی با عروسکهات...
یه وقتهایی هم اینجوری خودت میخوابی عمرم....
عادت همیشگیت اینه که لباسهای منو بپوشی و دیدم شلوارم رو پوشیدی و رفتی تو کمدت و با موبایلت داری صحبت میکنی عزیزم...
الیسا جونم دخترم هر وقت کاری انجام بدی که خوب نباشه و اشتباه باشه بهت میگم چرا اینکارو کردی؟؟؟ و تو هم میدونی باید بری تو اتاقت به کاری که انجام دادی فکر کنی و میری و هر وقت به نتیجه رسیدی مییای و محکم منو بغل میکنی و میگی ببخشید مامان جونم من وقتی فکر کردم فهمیدم عجب کاری کردم دیگه تکرار نمیشه منم حسابی میبوسمت گلم.
واینجا هم داری فکر میکنی قربون اون فکر کردنت بشم من...
بعد از بخشیده شدن قربون خندت بشم من...
گیر دادی یه کم عکس بگیر از من .... نه که مامانی اصلا عکس نمیگیره...
بای بای....
خونه مامان ملی و کلاس ریاضی...
شکلهای شبیه به هم رو وصل کن؟...
قورباغه من عاشقتم....
این روزها هر جا میری این جوجه طلایی رو هم با خودت میبری...
آموزش زبان من میگم تو شکلهارو پیدا میکنی و تو میگی من شکلهارو بهت نشون میدم...
آموزش اندازه ها بود و گفتم عروسکهارو به ترتیب اندازه بذار...
نمایش عروسکی....
قربون دختر باهوشم که پروانه رو گذاشتی کنار گلها...
بعدش برای خودت جنگل درست کردی ....
جانم فدای خندیدنت...
مامان ملی هم تو زنگ تفریح بهت میوه میده تا انرژی بگیری...
زنگ باغبونی...
عاشق گل و گیاه هستی و خیلی دوسشو داری مخصوصا آب دادن به اونا...
زنگ شناخت نوغ برگ...
تا برگ درخت انجیر رو دیدی گفتی مثل دست میمونه و دستتو گذاشتی روش...
تا اسم برگ رو میگفتم پیداش میکردیو با ذوق نشونم میدادی...
تازه آخرش روشون نقاشی هم کشیدی....
ای جونم وقتی اومدم اینجوری دیدمت اشک تو چشمام جمع شد آخه تو تختت بودی منم تو اتاق خودم و صدام زدی وگفتی من خانم دکتر شدم دیگه میای منو ببینی و خودت لباس تنت کردی و گفتم چرا زیپش رو جلو گذاشتی تو که بلدی لباستو بپوشی گفتی نه مامان مگه ندیدی دکترا جلوی لباسشون دکمه داره ؟منم اینجوری پوشیدم . حالا چرا تاج گذاشتی؟ مگه نمیگین دکترا مثل فرشته نجاتن پس تاج دارن دیگه ... فربون قلب مهربونت بشم من...
پاذل حروف و اعداد...
زنگ شادی...
عزیزم زنگ شادی هر کاری میکنم تا حسابی بخندی و اونقدر میخندی که دلت درد میاد نمیدونی صدای خنده هات وقتی تو گوشم میپیچه چه انرژی بهم میده الهی همیشه از ته دلت بخنددی....
توپهارو گذاشتم پشتت گفتم لاک پشت شدی...
دیگه خسته شدی...
اینجا اسم حروف هارو میگفتم میرفتی روش می ایستادی ...
اینم یه مدی جدید...
بهت گفتم رنگهارو جدا کن...
بعد اینکه تموم شد گفتی میشه رنگین کمونی رست کنم ؟ گفتم بله عزیزم و تو هم به این قشنگی درستش کردی...
یه روز رفتیم تو حیاط و شروع به بازی کردیم....
زنگ لگو سازی...
خودت داری خودتو تشویق میکنی...
از روی شابلون نقاشی میگشی ....
خمیر بازی که منم اینجا حسابی بازی کردم و بهت کمکم کردم....
داری واسه مار چشم میذاری....
این از نتیجه کار ما دوتا ...
زنگ نمایش ....
خیلی قشنگ بازی میکنی ....
وسط بازی گفتی یه زنگ بزنم ....
زنگ نخ کردن....
مگه میشه الیسا جون قر نده....
زنگ حل کردن معما....
خیلی معما حل کردنو دوست داری و اصلا خسته نمیشی اما این منم که آخرش خسته میشم....
با کدوم توپ فوتبال بازی میکنن؟
این سایه مال کیه؟
عزیز دلم دختر نازم امیدوارم همیشه شادو خوشحال باشی قربونت برم.