الیسا جان الیسا جان ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

ماهک من ......

شیرین ترین شیرینی دنیا....

1392/6/10 9:54
1,329 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر گل خودم که عاشقتم مامانی :

الیسا جونم بیشتر روزها رو با هم میگذرونیم عزیزم و کلی با هم بازی میکنیم و مهمونی میریم و پیاده روی و شما هم مثل همیشه شیرین و پر انر ژی هستی عزیزم چند شب پیش خونه عمه آذر شام دعوت بودیم و تو کلی با کیانا جون بازی کردی و موقع برگشت کیانا زد زیر گریه که الیسا نره پیش ما باشه من خیلی دوسش دارم و دلم تنگ میشه و عمه آذرم گفت الهام میای بچه هارو پارک ببریم ؟ منم که نه تو دهنم نیست و همیشه آماده واسه بیرون رفتنم ( حالا بماند تو از منم ددری تر شدی) گفتم چرا که نه خیلی خوبه و این شد که کیانا جونم آروم شد و تو هم با خنده گفتی کیانا جون معلومه حسابی منو دوست داریا  شیرین زبون منی دیگه فدات شم و چند روز بعد عمه آذر زنگ زدو گفت امروز میام دنبالت تا بریم و تو هم خوشحال و همش منتظر بودی تا بیان و تازه عمه مهری و مهدیس و مامان ملی هم اومدن حسابی خوش گذشت هوا عالی بودو بهتر از اونم خوشحالی و شادی تو از کنار بچه ها بودن و بازی کردن بود دخترم . با اینکه خیلییییییییییییی بهم وابسته هستی اما وقتی با مهدیس و کیانا بودی اصلا منو نمیخواستی و حسابی حرف کیانا جونو گوش میدادی  و کیانا جونم هی ازت تعریف میکردو نازت میداد و خلاصه یه روز خوب هم برای تو بود و هم برای من که پیش عمه های گلم بودم و مامان عزیزم .

 

الیسا جونم . کیانا جون. مهدیس جون.

 

الیسل جون و مهدیس جون . فدای اون ژستت بشم عروسک من.

بهت گفته بودم دست کیانا جونو داشته باش و تو ول کن نبودی...

ماه منییییییییییییییییییییییییییی عزیزمماچ

شکار لحظه ها ... تا از کیانا جون جدا شدی زودی پریدی بغلش ....

اولین باری بود که الاکلنگ سوار میشدی عسل من و از نه دلت ذوق میکردیو میخندیدی...

ای جانم مخمل من

عاشق خنده هاتم ...

بدون بادکنک که پارک معنی نداره؟ من گفتم الیسا جونم اگه نگیرم ناراحت میشی؟ تو هم زودی رفتی پیش مامان ملی و گفتی اگه بگم بادکنک خرگوشی میخوام ناراخت (ناراحت) میشی؟ مامان ملی هم محکم بوسیدتو گفت نه عزیزم و برات گرفت و اومدی پیشم گفتی حالا مامان جونم تو نگیری ناراخت نمیشم واقعاااااااااااااااااااااااااااا .... فای دختر باهوشم بشم که بلده چطوری به خواستش برسه...

شیرین ترین هندونه دنیا رو من دارم خوشگلم...الیسا جونم از اونجایی که عاشق گل و گیاه هستی از خیلی وقت پیشا بهت قول یه گل و گلدون رو دادم که برای تو باشه و خیلی گشتم تا یه گلی رو برات انتخاب کنم و وقتی تو گل فروشی رفتم و گل قهرو دیدم  کلی ذوق کردم و خوشحال شدم آخه من همین  گل رو وقتی خودم کوچیک بودم (ابتدیی) داشتم و خیلی دوسش داشتم شاید بخاطر قهر کردنشه که جالب بود برام و همیشه از گل قهر برات تعریف میکردم و تو هم برات جالب بود که این گل بهد از دست زدن به برگهاش برگش بسته میشه و دوباره باز میشه و تا اینکه برات خریدم و تو هم با دیدنش کلی ذوق کردی و به برگاش دست میزدی و میگفتی واقعا بسته شد !!! خلاصه که تو هم عاشق این گل شدی و قراره یه گلدون خوشگلم براش انتخاب کنی عزیزم.

با تعجب دست میزنی وقتی برگهاش بسته میشد خیلی برات جالب بود رفتی آب بدی تا برگهاش باز بشه...

منتظر تا برگهاش باز بشن و چشم ازشون بر نمیداری...

اینم ذوق کردن و تعجب تو از دیدن باز شدن برگها...

حالا گیر دادی که گلدون دیگه رو بیارم (از بس آزمایش کردیم دیگه برات عادت شد) تا ببینی اونم قهر میکنه یانه؟ منم اطاعت امر کردم و تو هم به برگاش دست میزدی و میگفتی چه جالب این برگاش بسته نمیشه فقط اون بسته میشد حالا فهمیدم مامان واقعاااااااااااااااااااااااا...

الیسا میخواد یه کاری کنه ؟

الیسا کجایی؟    درم با عروسکهام بازی میکنم ...

و کل حواسش به منه که کاملا از اتاقش بیرون برم

بله اینم از الیسا خانم ما با سه حرکت میره تو تختش ....

ای بابا مامان من میخواستم تو تختمو ببینم الآن میام پایین....

خوشحال و با صدای بلند داری آواز میخونی البته فقط نت خونی میکنی... لا سی دو می فا می فا می .... بچم نت سلطان قلبهارو میخونه ....نیشخند

تا متوجه من شدی زودی آرا رو گرفتی گفتی دارم بچمو میخوابونم هییییییییییییییییییییس ....

قربون مامان کوچولوی خودم برم که انقدر مهربونه....

 بهت گفتم  یه ژست پر انرژی بگیر!!!!...

که کاملا انرژیت مشخصه ...

حالا یه ژست بی حال و خسته بگیر...

فدای بیحالی تو بشم که سرشار از انرژیه...

 الیسا در خال فرار به سمت دستشویی...

کجا الیسا ؟ مامان الهام جون خودم بلدم تو نیا ...

نیا دیگه کارم تموم شد صدات میکنم...

همیشه به بهونه دستشویی کلی آب بازی میکنی و یه یک ساعتی رو اون تو میمونی و من آخرش اینجوری میشم عصبانیو تا منو میبینی میگی مامان جونم اینجا پل از میکلوب بود و تازه باکتلی ها هم اومده بودن اگه تمیز نمیکردم سوسک و پشه و عنکبوت هم میومد آره مامان واقعاااااااااااااااااا

اما تا بری آب بازی کنی من اومدم....

آخر شب منتظر اینی که کارهای خوبتو بشماریم و بهت برچسب بدم تا بزنی ...

معلم بازی :

که پدر منو در آوردی از بس کتاب خوندم و هی میگفتی بازم هست خانم معلن ...

پات خورد به عروسکت و شروع کرد به خوندن و تو گفتی این حرف میزنه منم گفتم باهاش صحبت کن و بگو سر کلاس نباید حرف زد و تو هم گفتی با این که نمیشه حرف زد باید دکمشو خاموش کنم بلههههههههههههه...

فدای دخملی باهوشم بشم من...

بازی فکری اندازه..

 

 

بازم زنگ شادی خنده که تو عاشق این بازی هستی و حسابی از ته دلت میخندی عروسکم. اما اینبار یه کم فرق داره من یه بادکنک رو بادش کردم و روش دو تا صورت طراحی کردم یکیش خندون و شاد بودو یکیش گریون و ناراحت و قرار شد هر کدوم سمتت اود تو هم همون شکلی بشی که خیلی برات جالب بودو خوشت اومد و همش دوست داشتی سمت شادش رو ببینی و بخندی گل خندون من .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

سهیلا مامان آیسا
10 شهریور 92 8:11
همیشه به ددر وشادی عزیزم
معلومه که کلی خوش گذروندی قربونت برمممم
عکساتم مثل همیشه عالییییییههههههه


ممنونم عزیزم. خیلی خوشگذشت جاتون خالی بود .مرسییییییییییییییی
مامان رادین
10 شهریور 92 9:53
خوردنی من چقدر دوست دارم از نزدیک بخورمت
اتاقت خیلی نازه مخصوصا با چیدمان جدیدی که نظر خودت بوده
عکسهات هم که مثل همیشه



مرسییییییییییییی خاله جون مهربونم . ممنونم خاله جونی. مرسییییییییییییییییییییییییی
الی مامی آراد
10 شهریور 92 10:21
چه خوب که الیسا جونم همبازیهای خوبی داره فدای اون خندهاش بشم


مرسیییییییییییییییییی عزیزم . آره تو فامیلم همه دوسش دارن و خیلی هواشو دارن و همش دوست دارن با الیسا باشن و هر جا میریم کلی بهش خوش میگذره جای شما هم خالی .
مامان آيسو وآيسا
10 شهریور 92 12:45
مثل هميشه عالللللللللللللليييييييييييي بود عكسها
دختر ملوس وخوشگل وناززززز
ميبوسمت هزار تا ماشالله به تو باهوشششششم


مرسی دوست عزیزم . مرسیییییییییییییییی خاله مهربونم
صبا
10 شهریور 92 13:16
الهام جون مثل همیشه از وب خوبتون و دختر نازتون لذت بردم ماشالله خیلی حوصله دارین و بازی بادکنک خندون و گریون خیلی واسم جالب بودم انصافا رشته معماری و هنر خیلی برازندتونه الحق که خلاق و هنرمندین ای کاش ما آمل بودیم با شما اگه افتخار می دادین دوست می شدم دخملی هم به خودتون رفته موفق باشین خیلی دوست دارم الیساجون و خیلی دوست دارم ببینمت یه ماچت بکنم


ممنونم دوست عزیز و مهربونم که همیشه بهم لطف داری گلم. ای کاش عزیزم دوستی با شمایی که اینهمه مهربون و خوش قلبی باعث افتخاره .
شبنم
10 شهریور 92 13:19
وای الهام جون نظرم به نام صبا واستون فرستاده شد اشتباه شد اخه بالپ تاپ دوستم وارد شدم به نام اون بود فقط آدرسم رو تغییر دادم شرمنده عزیزم


صبا خاله ی آیسا
10 شهریور 92 13:25

الیساااااااااااااااااااااااااااای دوست داشتنی
همه ی عکسات خوشگل بوووووووووووووووووووووووود


ممنونم عزیز دلم مرسیییییییییییییییییییی
مامانی زهرا
10 شهریور 92 15:40
عکسهات خیلی قشنگ هستند الیسا جون
دست مامان الهام درد نکنه که همچین گل باحالی برات خریده
خوش باشی گلم


مرسیییییییییییییییییییییییی. ممنونم عزیزم
عمه راضی
10 شهریور 92 23:27
عاشقتم ماه من ماشاالله واسه خودت خانمی شدی ای کاش کنارت بودم انقدر میبوسیدمت که خسته بشم این بوسه ها رو فعلا بگیر تا خودم بعدا بیام عزیزم با عمو ابی جمعه رفتیم بندر نایبندعسلویه به عشق اینکه واسه دخترم کلی صدف جمع کنیم عمو ابی هم کلی خارپشت دریایی واست جمع کرد اگه بدونی تا خواست تیغاشو جدا کنه رفت تو دستش بازم بهم قول داد که میبرتم بندر پارسیان که با هم رفتیم تا بازم صدفای مختلف واست جمع کنیم

سلام عمه جونی کاش پیشم بودی و شیرین زبونیهامو کارای بامزمو از نزدیک میدی و با هم بازی میکردیم خدارو چه دیدی...هییییییییییییی.... تا به الیسا گفتم کلی هورا هورا کردو گفت درو باز کنم ؟ گفتم چرا ؟ گفت عمه راضی برام کلی صدف میخواد بیاره آره واقعا راست میگم مامان جونم و بعد کلی بوسیدمش و گفتم برات جمع کردو ایندفعه که میخواد بیاد برات میاره و بازم خوشحال شد. مرسیییییییییییییییییی

امیر حسین و مامانش
10 شهریور 92 23:57
سلام خوب هستید نظر منو نخوندید؟


سلام عزیزم مگه میشد کامنت پر مهرتونو نخونم ببخشید دیر جواب دادم گلم.
جیران بخشنده
11 شهریور 92 0:01
واای عزیز دلم چقد ناز خوابیده الهام جون شما تو فیس بوک هستید


همینطور داشت انجیر خشک میخورد خوابش برد. مگه الیسارو دیدی ؟
elina
11 شهریور 92 10:49
یه هندونه شیرین و خوشمزه اینجاست!


هادی
11 شهریور 92 11:34
سلام عزیزم.الیسا جونم چقدر لباسهای خوشگلی می پوشه و چقدر هم بهش میاد .خیلی دوست دارم ببوسمش از طرف من ببوسش.منتظر کامنت شما هستم .بای


سلام. ممنونم مرسیییییییییییییی. حتما .
مامان مریم
11 شهریور 92 12:46
عاشق عکسای پارکش شدم...مخصوصا اونی که روی الاکلنگ میخنده ..الهام جون واقعا حوصله و سلیقه ات ستودنیه


آره دوستم از ته دلش میخنده منم اونو خیلی دوست دارم. ممنونم دوست گلم لطف داری .
مامان الی
12 شهریور 92 1:53
سلام شیرین ترین شیرینی

مثل همیشه ناز و مهربونی و در عین

حال باهوش .

مرسی مامان الیسا جون با عکسای

خوشگلی که گذاشتی


سلام به خاله جون مهربونم. مرسیییییییییییییی عزیزم. ممنونم دوست گل و مهربونم .
جیران بخشنده
12 شهریور 92 12:52
نه ندیدم اخه من خودم تو فیس بوک هستم و از کسایی که وبلاگاشون رو میخوندم درخواست دوستی کردم میخواستم ببینم الیسا جونم هم هست


نه فعلا نیست عزیزم دوباره اومدیم خبرت میکنم.
مامانی فری
12 شهریور 92 14:33
خصوصی داری عزیزم


سارا مامانی شیدا
15 شهریور 92 13:26
معلومه که به این گل دختر حسابی خوش گذشته لبات خندون عروسک خانم
وای این گل قهر عجب چیز جالبیه من تا حالا نه دیده بودم نه شنیده بودم از کجا خریدی الهام جون
اتاق الیسا جون خیلی خوشگله
عاشق عکس بیحالیشم
راستی چه جالب اون لباس خالخالیه عین مال شیداست


ممنونم خاله بله حسابی خوش خوشونش بود.قابل شمارو نداره دوستم اینو از گل فروشی گرفتم ولی بچه بودم خودمم از این داشتم خیلییییییییییییییی جالبه .شیدا جونمو ببوسید