شلپ شلوپ آب بازی کن تو باغ میری کنجکاوی کن ....
الیسا جونم تا بینهایت دوست دارم دختر قشنگم
الیسای ماه من دختر نازنینم از اونجایی که عاشق آب بازی هستی چند روز پیش رفتیم خونه مامان ملی و تو هم گفتی من آب بازی کنم و دو تا دایی هات هم بسیج شدن و استخرتو باد کردن و به دستور خانم خانمها هر چی ودوست داشتی همون شد تا بهت حسابی خوش بگذره و هر چی دوست داشتی با خودت آوردی و کلی شالاپ شلوپ کردی و رقصیدی و شعر خونونی و حسابی بهت خوش گذشت و با کلی خواهش حاضر شدی از استخرت دل بکنی هلوی مامانی .
رفتی تو خونتو داری بازی میکنی...
شیرجه زدی تو آب ...
فدای ذوق کردنات و خنده های از ته دلت...
بازم رفتی تو خونت و داشتی میرقصیدی و تا دیدمت خندت گرفت...
بلهههههههههههههه وروجک ناز نازی و باهوش من دداره از پنجره خونش میاد بیرون و اصرار داره که میتونه بیاد...
خیلی قشنگ تونستی بیای بیرون...
عروسک منی الیسا جونم میمیرم واسه اون ناز نگاهت دخترم...
هر جا باشی گل و گیاه فراموش نمیشه...
یه برگ گرفتی دستت و داری تجزیه تحلیلش میکنی...
حالا یه کم قر میدی ....
اینم مدل جدید خیس کرددن موهات ...
فدای نگاه پر از سوالت بشم من...
عاشق این زرنگیها و زیر چشمی نگاه کرناتم ...
یه کم آفتاب بگیری....
چند روز پیش رفته بودیم مهمونی که تا اسم باغ اومد گفتی مامان جونم مگه قرار نبود بریم باغ منم اینجوری شدم از تعجب و گفتم من گفتم ؟ و تو هم گفتی حالا منو نمیبری؟ منم که نه نمیتونم بگم تو محمد (پسر دختر خاله مامان الهام) و بردم اما تو خود باغش نرفتیم و یه قسمت کوچیکی از هر چی که داشتن تو قسمت یگش بود و رفتیم و خیلی خوشت اومد و چیزای جدیی رو یاد گرفتی حالا بریم تا ببینیم...
گل آفتاب گردون و دیدی و منم شروع کردم تا ریز ریز برات توضیح دادن و بعد از تموم شدن حرفهام خیلی جدی گفتی عجب چیز جالبیه این گل که به ما تسمه (تخمه) میده ....
اینم بوته های بادمجون که ول کنشون نبودی ...
و بعد از توصیح دان من یهو گفتی مامان یه شکوپه پیدا کلردم حتما میخواد بادمجون بشه اینا...
محمد و الیسا
اینم یه عکس از گذشته حدودا 2 سال پیش
الیسای مهربونم تا دیدی این گل شکسته زودی اومدی و گفتی ای وای این مرد...
تا گلا رو دیدم ازتون رنگهاشو میپرسیدم و تو هم یکیو فارسی و یکیو به انگلیسی میگفتی قربونت برم بعد از بو کردن میگفتم چشمهاتونو ببنید و از بوی گل نوع گلو بگید کدومه و تو هم خیلی زود و براحتی این کارو انجام میدادی قربون دختر باهوشم برم من...
نگاه به من انرژی ادامه دادن میده ...
درم توضیح میدم و تو هم کاملا حواست به حرفهامه ...
بعد از تموم شدن حرفم داری بهش فکر میکنی ای جوووووووووووووووووووووونم با اون قیافه نازی که گرفتی...
دختر مودب ما تو پ رو هم تو سینی میذاره ....
محمد با اینکه پسر بودو یک سال ازت بزرگتر اما تو مشتاق بودی فوتبال بازی کنی و منتظرش بودی تا بیاد و حسابی با انرژی تمام باهاش بازی میکردی و تا میخواست توپ و شوت کنه براش شکلک در میاوردی تا خنش بگیره و میرفتی توپ و خودت شوت میکری و کلی هم ذوق میکردی ...
تازه اومدی بهش میگی ما دوستیم دیگه ناراحت نشو بازی بود همش اشکال نداله ....
اینم نه گفتن جیدت که کلی برای خودش فیگور داره و یه نه حسابیه ...
میگم حالا بریم من خسته شدم داره شب میشه و تو هم میگی نههههههههههههههههههه
خوشمزه ترین هلوی دنیایی تو فقط یه دونه ای دردونه ای شمع و چراغ خونه ای
وروجکی بازیگوشی آخه تو خیلی باهوشیییییییییییییییییییی
الیسای نازم هفته بعد با هم نوبت مشاوره داریم هم برای سنجش هوشت و هم برای اینکه دیگه سه سالته و یه سال پر از دغدغه رو با هم داریم و دلم میخواد بهترین راه هارو برای تربییتت انتخاب کنم هر چند بیش از 10 تا کتاب خوندم و همیشه در حال سرچ کردن هستم اما بازم دلم آروم نمیشه و دلم نمیخواد تو تجربه ای برای مادر شدن و مادر بودن من باشی بلکه دلم میخواد به بهترین شکل ر کنار هم احساس آرامش کنیم و دلم نمیخواد راهو اشتباه برم عزیز دلم همیشه گفتم بازم میگم تو فقط برای من یه بچه نیستی بلکه دوستم و همدمم و خواهرم و همراهم هستی و نمیخوام اشتباهی کنم و خیلی منتظر روز مشاوره هستم تا ببینم نظرشون چیه و نکنه جایی راه اشتباهی رفته باشم و همه موضوع فکری این روزای من این شده الیسا جونم امیدوارم بتونم مادر خوبی برات باشم دوست دارم دختر قشنگم خیلییییییییییییییییییییییی.