الیسا جان الیسا جان ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

ماهک من ......

تمام لحظه هام پر شده از عطر تنت....

1392/7/5 11:28
2,655 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام به دختر گلم الیسا جون  

الیسا جون 38 ماهه من هر روز پر انرژی تر و کنجکاوتر میشی و همینطور بزرگتر و شیرین زبونتر از قبل نازدونه مامان . میخوام از کارهای این روزهای تو بگم خترکم:

هر روز صبح که بیدار میشی بلند میگی مامان جوووووووووووونم ماااااااااااااااامان کجایییییییی و منم میگم بیدار شدی الیسا جونم  ؟ و صدات میاد و میگی بدو منو پیدا کن (این بازی همیشگیته ) و میری زیر پتوی مامانی و منم مثلا به دنبال تو همه جا رو میگردم و تا پیدات میکنم رو تخت میپریو میگی بومبال بومب پهلوون پنبه و حسابی میپری و میای تو بغلم و نوبت بوس بازی میشه اونقدر میبوسمت تا از خنده کردن اشکت در میاد و تازه مگه ول کن هستی بازم میپری بغلم و ... تا نیم ساعت تو تختیم و بعدش میریم تا صورتتو بشوری و تا دستت به آب میخوره میپاشی رو من چون میدونی من بدم میاد و بعد با صدای بلند میخندی  و زودی میری سمت اتاقت و هنوز لباس خوابتو در نیاوردی شروع میکنی به بازی کردن تازه منه بیچاره رو هم دعوت میکنی همراهیت کنم و بعد از یه بازی تازه اجازه میدی تا بهت صبحونه بدم و بیشتر وقتها هم سالاد میوه میخوری چون عاشق میوه هستی و بعدش دوباره بازی و کتاب و بازی .... بعضی وقتها میریم تا قدم بزنیم و تو هم تنبل خانم من اصلا دوست نداری راه بری یا باید مثل بچه ها بدو بدو کنیم با هم یا بیای تو بغلم و منم دارم بهت عادت میدم تا بیشتر راه بری و تا حالا بد نبود چند روز پیش به بهونه راه رفتن رفتیم شهر کتاب  تو راه رفتن راه اومدی و تا کتاب خونه رو دیدی کلی ذوق کردی و اونجا هم خیلی شلوغ بود و تا رفتیم زودی رفتی سمت مداد رنگی ها و گفتی مامان چقد خوب میشد اگه اینو برام میگرفتی  و منم گفتم عزیزم شما مداد رنگی داری به نظرت بازم لازمه ؟ و تو هم یه کوچولو صبر میکردیو زودی میذاشتی تو جاش و رفتیم بالا برای کتاب بس که اونجا میرم همه منو میشناسن و تا تو رو دیدن گفتن دخترتونه؟ و تو هم گفتی بلهههههه من الیسا هستم 3 سالمه و اونا هم گفتن قربونت برم تو هم زودی گفتی مرسییییی ممنونم اومدم کتاب بخلم و میرفتی کتاب میگرفتیو میگفتی مامان این برای سن منه؟ میدیدم و اگه میگفتم نه میذاشتی و کلا خیلی خوب بودی چون   عاشق کتابی  همیشه میترسیدم ببرمت و تو هم گریه کنی و هر چی بخوای رو برداری اما خدارو شکر عالی بودی و منم چند تا کتابو تراش و... برات خریم اما موقع برگشت گفتی بگلم کن مامان الهام من استه شدم ای بابا هر چی گفتم گوش ندادیو نشستی تو خیابون که من استه ( خسته ) شدم حالا خوبه یه کوچه همش فاصلش بود والا مرده بودم .

 کتاب حواستو جمع کن :

که آموزش شکلهای هندسی  و رنگها مثلا دایره رو آبی رنگ بزن

عزیزم چون هم رنگ ها رو و هم شکلهارو بلد بودی خیلی هم خوشت اومده بود

مامان اینم نارنجی.....

اینجا دارشتیم با هم سفت تر و نرم تر و کار میکردیم منم یه سبد که توش کلی وسیله بازی بودو کنار تو گذاشتم و گفتم چه چیزی سفت تر و محکم تره ؟ با اینکه اولین بار بود ازتو میپرسیدم اما ماشینو گرفتی و دراشو باز میکری و دست میزدی و خلاصه به این نتیجه رسیدی که این محکمو سفت تر هست قزبونت برم .

و بعد زوی این عروسک انگشتی رو برداشتیو گفتی مامان این هم عروسکش نرمتره هم گربه واگعیش (واقعیش) نرمتره ...

کلی برات از چشم گفتم اینکه اصلا چشم از چی تشکیل شده و وقتی نور باشه چشمامون چطور میشه و در تاریکی چطور و اینکه اگه با یه چشم ببینیم چی ؟ و خیلی خوب گوش میدادیو اینجا هم داری یک چشمی رو امتحان میکنی...

اینجا هم بدون دیدن یعنی لمس کردن و تو هم چشاتو بستی و میگفتی چگد تفته (چقد سفته) ای بابا این یه چیز محکم هست ...

گفتم چشاتو باز کن و ببین اینجا چه چیزی خیلی محکمه و میتونه خیلی چیزارو براحتی تحمل کنه و تازه سفت هم هست و حتی مارو تحمل میکنه ؟

کلی دورو برت رو نگاه کردی و با خودت امتحانش میکردی و یهو گفتی کف خونه آخه این همه وسیله و مارو تحمل میکنه پس محکمه مامانی...

بازم گشتیو گفتی ووووووووووووووو اینم محکمه ها ....

عاشق خاله بازی هستی و حیوونای کوچولو رو میذاری تو خونه براشون غذا درست میکنیو میای میگی مامان له (یه) لحظه بیا خونم بعد برو و منم که اومدم منو محکم بغل میکنیو میبوسی و میگی خوش اومدی خانم خمسایه (همسایه)جون چه عشب (عجب) بعد میگی بسکدوت ( بیسکوبیت ) میخلی ؟ ...

یه روز صبح برمت خونه مامان ملی و قرار بوم سر کار و تو خواب بودی آروم به مامان ملی گفتم الیسا بیدار شد این ماهیگیریو بهش بده تا بازی کنه هنوز نذاشتمت پایین دیدم محکم منو بوسیدیو گفتی چه مامان مهربونی دالم مرسییییییییییییییییییی پس کو بدش من تعجبتعجب وای تو بیدار شدی ؟ و گفتی مامان بیا با هم ماهیگیری کنیم ومنم از کار بیکار شدم و لی کلی ماهی گرفتیمقهقهه

فدای تمرکز کردنت که لباتو هم میخوری بغل

رفتی تو تختت و دکمه اسباب بازیتو میزدیو صدای گاو در میومد و منم الکی هی میگفتم ای وای گاو کجاست و تو هم خوشحال از اینکه داری منو گول میزنی و کلی بازی کردیم و علی بیچاره تازه اومده بود و مثلا خواست یه کمی استراحت کنه و گفت الهام تو هم بچه شدی ؟ الیسا هم بلند گفت علی جونم تو برو در کار (سر کار) من اجازه میدم قهقهه علی هم اومد به جمع ما و کلی تو رو بوسید شیرین زبون من ...

خنده های شیطنتطی....

فدای اون کارای  یواشکی تو....

خودت تا صداشو در آوردی بلند شدیو گفتی چی بود؟؟؟؟

من که مثلااااااااااااااااااا میگشتم تو هم از گشتنم کلی میخندیدی....

بله ما هر شب این داستانو داریم . وقتی میخوابی برات کتاب میخونم هر کدوم از کتابا تموم شد میگی بگل کنم بخوابم و بوسشون میدیو بغلشون میکنیو میخوابی ....

چند روز پیش همه خاله ها و دختر خاله ها با هم بودیم و بازم باغ فلفل و من گفتم بریم دوباره بهت خوشبگذره حالا اونا با هم کلی میخندیدن و .... منم با شما کلی ذوق میکردم و بهم گفتن شغلتو عوض کن  الهام و برو یه مهد کودک بزن هییییییییییییییییییییییییی

الیسا و محمد

تا رسیدیم یه چوب بزرگ گرفتی دستت و منم گفتم نمیخواد و تو هم گفتی نه مامان لازم میشه ....و به محمد میگی فلفلا اینجان بچین...

دیدی اون نمیتونه بره بچینه خودت رفتی...

اینا اینم فلفل دیدی کاری نداشت....

تورو خدا نگاه کن داری اون پسر آرومو حسابی آموزش میدی....

وای مردم از ترس تا این کرمو دیدم اما خوشحال بودم تو از نزدیک میبینی و به روی خودم نیاوردم و تو هم خوشحال از دیدن کرمه....

داری ادای کرمو در میاری ....

عاشق این یواشکیهاتم عزیزم....

این چوبهایی که دستته مثلا شمعه به محمد گفتی بیا برای خودمون تولد بگیریم ....

کیکم پیدا کرین و شمعهارو دارین روش میکنین.......

تولد تولد تولدت مبارک ....

چه جدی گرفتن تولدو حسابی رقصیدین و شمعو هم فوت کردین....

دیگه اگه چیزی از تو کمدت بخوای منو صدا نمیزنی میری صندلی میذاریو همشو میریزی پایین تا اونی که میخوای رو بگیری و اینجا هم رفتی چترو گرفتیو به بابا گفتی بازش کن و اونو برعکس گذاشتیو توش وسیله میریزی و کلا هر چی بدستت بیاد امتحان میکنی...

یه روزای وقتی میری اتاقت ....

قهقههقهقهه دو شب پیش صحبت مدرسه و مهد شد که دیدم بازم خودت رفتی کلاه عروسکتو گذاشتی رو سرت و کوله و .... دارم میرم کجا ؟مهد دیگه .... ای بابا الآن شبه الیسا جونم ... مثلا دیگه  بازیه ....

مگه ول کن بودی حتی اینجا هم با کولت هستی ...

صبح از خواب پا شدی هنوز لباستو نگرفتم رفتی بازی ....

دخملی میوه خور من....

سفالگری الیسا جون....

وای بازم گیر دادی به این کلاه و ول کنش نیستیو منعصبانیاما نه هر کاری کنم درش نمییاری که نمییاری...

اینجا هم بهت گفتم موجودات زنده رو رنگ کن و زود هم رنگشون کردی خوشگلم....

یه روز گفتم کتاباتو مرتب کنم که تا من اینکارو کنم شما زحمت بهم ریختنشو کشیدی تازه خیلی هم جدی گفتی دبال کتابی میگردم ....منم تا یر وقت داشتم مرتب میکردم....

 

کاردستی... بهت دادمو گفتم هر چی دوست داری درست کن....

وای این چادر که یگه نگو اگه چیزی نگم باهاش میخوابی بیرون میری و من که کوتاه نمیام مجبور بشی ولش میکنی و اینجا هم داری با اون قر میدی....

اینم یه مدل گریه کردنت ...

خدا جونم من گناه دارم اینجا ساعت 2 شبه که گفتی برام خمیر درست کن و وقتی داشتم درست میکرم علی هم تعجب اینجوری بود ....

هر روز باید لباس عروستو تنت کنی و خودتم میپوشی نیازی به من نداری جز اینکه زیپشو ببندم ...

جوراباتو دستت کردیو داری خاله بازی میکنی....

گیر داده بود دیب دمیبنی (سیب زمینی) بده رنده کنم....

اول پوست کندی...

وای دلم میخواست بخورمت آخه وقتی داشتی رنده میکردی زبونت بیرون جا مونده بود ...

و بعد گفتی چگد سخته واااااااااااااااااااااااای خیس علق ( عرق ) شدم ....

این عکسها هم برای اولین روز مهر همه میرن مدرسه ما رفتیم عروسی خیلی خوش گذشت و اونجا هم از بس میرقصیدی نتونستم ازت عکس بگیرم ...

 

خودم بغل می گیرمت پر میشم از عطر تنت
کاشکی تو هم بفهمی که می میرم از نبودنت
خودم به جای تو شبا بهونه هاتو می شمرم
جای تو گریه می کنم جای توغصه می خورم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (39)

عمه ی آتنا
4 مهر 92 8:01
خیلی زیبا بودن عکسها از دیدنشون خسته نشدممخصوصا این چندتای آخری... یه پرنسس واقعیماشااله خدا حفظش کنه واستون


ممنونم که وقت گذاشتید عزیزم . ممنونم مرسییییییییییییییییی
مامان نی نی
4 مهر 92 8:28
سلام الهام جون خوبید؟الیسا جون چطوره؟
دخملمونو از طرفم ببوس اسپندم یادت نره
الهی قلبونت بشممممممممممم الیسا جونم


سلام عزیزم مرسیییییییییییییییییی . اون شیطون بلای منم خوبه ممنونم عزیزم. مرسی از لطفت عزیزم خدا نکنه خاله جونی گلم
محبوبه مامان الینا
4 مهر 92 8:47
سلام الهام جونم
وای الهام منم با الینا همین مشکل و دارم و هر وقت میریم بیرون میگه خسته شدم و باید بغلش کنم البته جدیدا چون بهش گفتم وقتی بغلت میکنم کمرم درد میکیره بغلم نمیاد و میشینه کنار جدول و میگه بگو بابا با ماشین بیاد دنبالمون
ای جان نازتو بگردم الیسا جونی ناز خودم
الهام جون عکسهاش با لباس دستکشهای توری خیلی دلم رو برد ماشاله هزار ماشاله


سلام وست جونی گلم محبوبه جون . وای پس تو هم همین گرفتاریو اری دوست جونی هییییییییییییییی خوبه برات راه حل میذاره این وروجک . مرسیییییییییییییییییییییییی محبوبه جونم مرسییییییییییییی میبوسمت وست جونییییییییییییییی
سهیلا مامان آیسا
4 مهر 92 8:57
مثل همیشه عکسات واقعا قشنگ بود.افرین به تو دختر نازم.منم وقتی با آیسا بازی می کنم فکر می کنم بچه شدم.
وااااااای منم وقتی میرم شهر کتاب دلم از همه چیز یه دونه بردارم ،خیلی جالبه.
ببخشید الهام جون میشه چندتا کتاب که تو سن یک ونیم سالگی الیسا گرفتی وباهاش کار کردی رو بهم بگی آخه اونجا راهنمایی نمی کنن با اینکه زیاد میرم .


ممنونم عزیزم . منم خودم عاشق کتاب خونه هستم . نه عزیزم قربونت برم تو این سن کتابای می می نی رو خیلی میخوندم و همراه با نمایش و امتحان کردن بهش آموزش میدادم و کتابهای تاتی کوچولو خیلی جالب بود براش و قصه های کوتاه و شاد و میشه کارهای خودشو هم بصورت قصه براش بگید و شعرهای کوتاه و شاد و میتونید از عروسکهای نمایشی استفاده کنید وقتی کتاب میخونید با عروسکها اجراش کنید و همراه اینها هم اسباب بازیهای فکری هم خیلی خوبه عزیزم بازم اگه چیزی بود خوشحال میشم بتونم در خدمتتون باشم.
میترا
4 مهر 92 11:45
وااااااااااااااااااااااااای خدا چقد عکساش با اون لباس صورتیه نااااااااااااااازو خوردنی شده خداحفظت کنه الیسا
خسته نباشین مامانیه مهربون


مرسیییییییییییییییییییییییی ممنونم دوست گلم
زهرا
4 مهر 92 12:47
الیسای عزیزم تولباس عروس مثل ماه شدی.لباس قرمزهم خیلی بهت میاد عزیزم
آفرین به مامان الهام باحوصله
انشالله تک تک لحظات زندگیت پرازخنده باشه الیساجونم


ممنونم خاله جونیییییییییییییییییییی . ممنونم دوست گلم . مرسیییییییییییییییی از دعای قشنگت دوست خوبم
forooshgah
4 مهر 92 15:04
محصولات کودکانه برای فرزند شما وهمچنین مجموعه ی آموزشی صد آفرین پلاس
به سایت مراجعه کنید


ممنونم.
عمه راضی
4 مهر 92 15:10



جیران بخشنده
4 مهر 92 15:29
افرین عزیزم چه قدر خوبه که تو این سن عاشق کتابی منم خیلی کتاب دوست دارم وقتی میرم شهر کتاب زودی میرم طبقه بالا تا کتاب بخرم چه قدر لباس عروست بهت میاد عزیزم مثل ماه شدی اون دستکشت چه قدر نازه


مرسیییییییییییییییییی منم اونجارو خیلیییییییییییی دوس دارم . ممنونم عزیز دلم چشمهات قشنگ میبینه .
راضیه
4 مهر 92 16:37
سلام وبلاگ خوبی دارین الیسا جون رو از طرف من ببوس .لطفا به وبلاگ من سر بزنید نظر یادتون نره


ممنونم عزیزم نظر لطفتونه . مرسیییییییییییییییییی. حتما عزیزم.
لیلا مامان پرنیا
4 مهر 92 20:35
قربون تو دختر ناز وباهوشم برم من
با لباس عروس خیلی نازو خوردنی میشی خاله
عروسیت انشاا..گلم


خدا نکنه عزیزم . مرسیییییییییییییییییییی ممنونم .
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
5 مهر 92 3:48
سلام دوستان عزیز ما هم اسم وبلاگمون و هم آدرسشو عوض کردیم لطفاً ما رو با این اسم و آدرس جدید لینک کنین . ممنون
اسم و آدرس جدید ما :
ستایش فرشته ای از بهشت http://eshghemamanobabasheh.niniweblog.com/



چه اسم قشنگی مبارک باشههههههههههههه.
صبا خاله ی آیسا
5 مهر 92 13:47

الیسای نازنینم
قربونت برم
چقد خودتو لباسات خوشگلین
خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمت
خدا نگهت داره برای پدرومادر نمونت
خیلی خوشحالم که با الیساجونو مامان خوشگلش اشنا شدم


خدا نکنه خاله جوووووووووووووووووونی مهربونم.
چشمهای مهربونت قشنگ میبینه. قربونت عزیزم ما هم همینطور مرس.ییییییییییییییییییییییی از لطفت دوست خوب و گلم .
دخترخاله
5 مهر 92 14:00
سلام.چنروزه از وب الیسا جون دیدن میکنم.
شمام به ماسربزنین.اگه دوست داشتین خبربدین لینک کنم


سلام عزیزم مرسی که به ما سر میزنید . عزیزم آدرستونو نذاشتین .
آرزو
6 مهر 92 3:07
سلام الهام جان..
خیلی لذت میبرم از دیدن وبلاگ شما بارها بارها میخونم..نگاه میکنم..
از ته ته ته دلم بهتون تبریک میگم..از اینکه اینقدر مهربونید و از اینکه این قدر صبورید..
عکسها که عالی بودند..عکس که لباس عروس پوشید که فوق العاده بود.. انشالله یه روزی عروسی خودش..

الهام جون با اینکه شما را ندیدم و نمیشناسم..اما خیلی احساس نزدیکی با شما دارم..شاید به خاطر تشابه اسمی شما با خواهرم باشه..
الهام جون..دختر من 9 ماهشه..اسمش مرسانا است..میشه یه راهنمایی به من بکنید.. در مورد اینکه خیلی بد خواب.. خیلی وحشتناک..طوری که همه میگن..تا کوچکترین صدا میشنوه بیدار میشه..کلا وقتی هم میخواد بخوابه خیلی اذیت میشم..همیشه باباش میخوابوندتش..
شما از جه زمانی الیسا جون با خوندن کتاب میخوابونید..


سلام به دوست گلم و دختر نازشممنون از اینهمه لطف و مهربونیت دوستم مرسییییییییییییییییییی.عزیزم کلا بعضی از بچه ها بد خواب هستن حالا شما اینکارو انجام بده شاید جواب داد دوستم موقع بیداری حسابی با دخترت بازی کن هر جوری که خوشش میاد و مطمنن ساعت خوابشو میدونی و یه نیم ساعت قبل خواب ببرش حموم تا دوش بگیره و بعد سیرش کن و اونوقت بخوابونش و این کارو تا چند روز پشت هم تا شاید بهتر بشه آخه آب خیلی آرامش میده به بچه ها و خیلی راحتتر میخوابن امیدوارم فرشته کوچولوی نازت براحتی بخوابه
مامان بردیا
6 مهر 92 8:50
واقعا خوندن این پستهای شما لذت بخشه.الیسا جونو ببوسین


ممنونم عزیزم لطف داری
مامان بهراد
6 مهر 92 9:22
وااااااای چه عکسهای خوشمل مشملی گذاشتی مامانی
آفرین دختر هنر مند و خوشگل که این همه کار بلده و بازم مررررررررررسی از مامان با حوصله که انقدر واسه دختر خوشگلش وقت می ذاره


مرسیییییییییییییییی عزیز دلم. مرسی خاله جونی مهربونمقربون دوست جونی گلم که اینهمه لطف داره به ما .پسر نازو یه دونمو ببوسش
مامان حلما
6 مهر 92 10:11
سلام به مامان مهربون و دختر گلش الیسا جان.از شما ممنونم.ماشاالله الیسا جون روز به روز خوشگل تر و دوست داشتنی تر میشی عزیز خاله.
باز هم ممنون مامانی.


سلام به دوست گلم. ممنونم عزیزم . خواهش میکنم قربونت برم
سهیلا
6 مهر 92 11:34



یاسمن مامان الیسا
6 مهر 92 11:58
الهام جون خصوصی گذاشتم


مامان آيسو وآيسا
6 مهر 92 13:35
عزيزك مثل ماه عاشق عكسهاي خوشگلت شدم...كلي كيف كردم عكسهاي نازتو ديدم ..ميبوسمت اليسا خوشگله نازززززززززززززززززز خاله جوووني خيلي دوستت دارم ...خدانگهدار وحافظت باشه هميشه گلم


ممنونم خاله جونیییییییییییییییییییییی. مرسی عزیزم. منم خیلیییییییییییییییییی دوستون دارم خیلییییییییییییییییییی
رها
6 مهر 92 15:25
ای جونم
چه جوری این اتاق و تمیز میکنی
واااااااای
من که تصورشم واسم سخته
ماشا... دخترتم
هم باهوشه ، هم شیطمنه و هم خوشگل
_________________

ناز بمونی همیشه الیسای خوشگلم


روزی سه یا چهار باری تمیزش میکنم بس که اینکارو کردم دیگه عادت شده برام . مرسیییییییییییییییی قربونت برم
mona
6 مهر 92 17:04
بزنم به تخته یه فرشته واقعیه دخملی وقتی بازی کردناتو با هم می بینم دوست دارم پسملی هر چه زودتر بزرگ شه تا با هم بازی کنیم پسرم تازه 17 روزشه


ممنونم عزیزم. عزیز دلم تا چشم بهم بزنی پسر گلت بزرگ میشه اما تا میتونی لمسش کن و از بوی خوب نوزادیش لذت ببر که خیلی زود میگذره
الهه مامان النا جوجو
6 مهر 92 17:15
سلام عزیزم ماشششششالله به دختر گلت
عزیزم کتونی حوشکلش و چند خریدی من عااااااااشقش شدم می شه قیمتش و بگی


سلام دوست گلم . مرسییییییییییییییییییی. قابل نداره دوستم اگه منظورت همون کتونی هدیه روز دختر هستش رو 78000 خریدم .
مامان آرتا-آرتین
6 مهر 92 18:08
سلام الهام جون ،ماشالله به الیسای ناز و باهوش ومامان الهام با حوصله
عکسهای السا جون واقعاًزیبا هستند و از دیدنشون لذت بردم
من لینکتون کردم خوشحال می شم با هم دوست باشیم


سلام دوست گلم . ممنونم عزیزم مرسییییییییییییییییی. ممنونم که وقت میذارین گلم. مرسیییییییییییییییی حتما عزیزم
میترا
6 مهر 92 21:43
مامانیه الیسا وااااااااااااااااااااااااااااااااااااقعا ناز و باسلیقههههههههههههههههههه این.ادم واقعا از دیدن هیچی سیر نمیشه واقعاااااااااااا باسلیقه براش لباس میگرین.با سلیقه موهی نازشو میبندین.خیلییییییییییییییی خوبین خیلی ی دنیاااااااااااااااااااااااااااااااااا بوس


قربونت برم بس که مهربونی خودت عزیززززززززززززززززززم مرسییییییییییییییی چشمهای مهربونت همه چیو قشنگ میبینه میترا جونم میبوسمت
مامان الی
7 مهر 92 2:24
ماشالله چه دختری،الهی قربونش بره خاله ،حتما براش یه اسپند دود کن.راستی با اجازت لینکت کردم. خوشحال میشم اگه بیشتر با هم آشنا بشیم


ممنونم عزیزم مرسییییییییییییییییییییی. قربونت برم ممنونم . ممنونم حتما عزیزم منم همین دوست گلم
آرزو
7 مهر 92 3:19
سلام الهام جون..
ممنون از این نظراتم تایید کردید..و راهنماییم کرید..
الهام جون باورتون نمیشه من هر شب مرسانا را دوش میگیرم..البته سرش 2 یا 3 شب در میان میشورم..بهش شیر میدم..اما متاسفانه..
سعی کردم که کتاب براش بخونم اما این جواب نمیده..
با اینکه 9 ماهشه ..اما..بابت این موضوع خیلی اذیت میشم.. مخصوصا که کوچولو هم هست..همه به من میگن..دلم خیلی میگیره..



سلام دوست گلم . ای جونم عزیزم حالا خودتو خیلی ناراحت نکن اما هر بچه ای یه جوری آروم میشه و شما باید متوجه بشید تا بتونید آرومش کنید
سمیرا مامان پرنیان
7 مهر 92 3:41
وای خاله جونم به جای اینکه روی صندلی بشینی روی میز نشستی و نقاشی میکنیآفرین دخملی باهوشچه اتاق خوشملی هم داریالهام جونم شما رمزو خواستینآخه نوشته بود ملیساحالا خصوصی


نه خاله جونی عکسهای اول همشون صنلی هستن و بقیه هم من رو صندلی نشستم .ممنونم عزیزم. مرسیییییییییییییییییییییی. نمیدونم گلم اما ممنونم عزیزم
مرجان مامان آران
7 مهر 92 20:44
ماشالا ماشالاااااااا به الیسا خوشگل خانوم ناز عزیز دلممممممممممممم با این عکسای خوشگلش دلمونو اب کردددددددددددد
فدای تو بشم همیشه بخندی باهوش کنجکاوووووووووووووووووم
بوسسسسسسس برای مامانیو دختریییییییییییی


قربونت برم مرجان عزیزم . مرسییییییییییییییییییییییییییییییییی
مریم مامان مهرسا
7 مهر 92 22:33
سلام عزیزم من عاشق وب دخترت هستم و عاشششق تیپش فقط یه سوال شماچجور انقدر می تونین برای دخترتون لباس بخرین؟همسرتون ایراد نمی گیره؟ما ماهی 1500 داریم و خونه و ماشینم داریم ولی من عمراااا بتونم انقدر لباس بخرم می شه بگین شماها چجوری زندگی می کنید که در کنارش انقدر به پوشاکتون می رسین؟


سلام دوست عزیز. ممنونم عزیزم . همسرم ؟؟؟؟؟؟ من عادت ندارم سر از زندگی خصوصی دیگران در بیارم دوستم . شما چجوری زندگی میکنی که نمیتونی .....
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
8 مهر 92 10:06
چقدر ناز شدی با این لباسهای قرمز الیسا وروجک !!!!!!!!


مرسیییییییییییییییییییی عزیزم
سارا مامانی شیدا
8 مهر 92 12:28

آفرین مامان با حوصله خداییش الهام جون خیلی انرژی داری که با همه ناز و اداها و درخواست های عروسک کوچولو راه میایی من خیلی زود خسته میشم خوش به حال الیسا جون که مامان به این ماهی داره خدا حفظتون کنه
عکسا خیلی قشنگ بود مخصوصا عکسای عروسی عاشق اون دستکش های خوشگل الیسا جون شدم


ممنونم دوست عزیزم مرسیییییییییییییییییییییییی قربونت برم گلم لطف داری
mahsa
8 مهر 92 14:23
سلام الیسا جون و مامان الهام گل
وایییییییییییییییییی الیسا جون فدات شم که این قدر جیگررررررررررررررری عشقم
ناز هستی عزیز دیگه با لباس عروست میشی یه پرنسس به تمام معنا
الهام جون اینقدر عاشق الیسا جون شدم که هر شب میام وبتون رو میبینم
اما چون اکثرا با گوشی میام نمیشد نطر بدم
راستی با اجازه لینکتون کردم
خوشحال میشم به ما هم سر بزنین


سلام دوست گلم . مرسییییییییییییییییی . ممنونم عزیزم خیلی لطف داری . حتما عزیزم
مامانی زهرا
8 مهر 92 15:15
سلـــــــــــــــــــــام . خوبید؟؟؟؟
الیسا جونم مثل همیشه زیبا و پر انرژی هست
آفرین به دختر ناز و باهوش و صد آفرین به مامان الهام باحوصله و مهربون


سلام عزیزم مرسیییییییییی. ممنونم عزیزم نظر لطفته دوست گلم
هیراد و عمه لیلاش
14 مهر 92 13:47
سفرتون به خوشی و سلامتی انشالله
فدای خوشگلترین سنجاب کوچولوی دنیا بشم
پرنسس خانم عکسهات خیلی ناز و عسلیه


غزل جون
16 مهر 92 11:54
سلام جونم
من غزلم
و تازه3 ماهه که اومدم

مامانی ام واسم وب لاگ ساخته
برام دنبال دوستای خوب میگرده
دوست داری بامن دوست بشی و تبادل لینک کنیم؟؟؟؟؟
خوشحال میشم بامن دوست بشی
بهم سر بزن
مرسی گلم




میترا
24 مهر 92 10:43
مامان الیسا کجایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین بیایین دیگه


مامان پندار
27 مهر 92 2:10
الهی قربون هوش و زیباییش من برم...... چند روزی نبودم الان می خوام دلی از عزا درآرم با پستهای جدیدت الهام جون .......


خدا نکنه خاله مهربون . قربونت برم