الیسا جان الیسا جان ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

ماهک من ......

شیرینم ....

سلاااااااااااااام به الیسای نازنینم ، به دختر شیرینم ، به همه دنیای خودم که عاشقونه میپرستمت  و شدی همه کسم و همه چیزم  و  هر روز داری بزرگتر و شیرین تر میشی دختر باهوشم  و من و بابایی از دیدنت کلی امید میگیریم و بعد بابایی میگه دیدی  الهام  ما هم به همه آرزوهامون  رسیدیم و با داشتن الیسا جان هیچی نمیخوام  ....  هر روز صبح بیدارت میکنم و صورت ماهتو میشورم و  موهای نازتو شونه میزنم و  با کمک هم  لباس انتخواب میکنیم  و هر چیزی رو الکی نمیپوشی و به ترکیب رنگهاشون دقت میکنی و میگی اینا که رنگاشون به هم نمیخوره  ، نه مامان  این نمیشه و خلاصه کلی میگردی ت...
22 ارديبهشت 1393

تو تمام آرزوهای منیییییییییییییییییی....

عزیز تر از جانم امشب شب آرزوهاست  و من بی اختیار اشک میریزم و از خدای خوبم فقط و فقط و فقط  سلامتی و شادی تو رو  میخواهم  دخترک شیرین زبون و مهربونم همین و بس فقط سلامتیییییییییییییی تو نازنینم   ...
12 ارديبهشت 1393

مامان الهام جونم امروز روز تو هستش .....

  الیسا جونم دختر مهربوووووووووووونم  چه هدیه ای میتونه زیباتر و قشنگ تر از این باشه که تو با دستهای کوچولو و مهربوووووونت نقاشی روز مادرو برام رنگ کنی و بهم هدیه بدی ؟؟؟؟؟؟      نه عزیزم هیچیییییییی نمیتونست انقدر خوشحالم کنه دخترم و با تمام وجودم دوسش دارم دختر شیرین زبونم  روز مادر تو مهدتون این نقاشی رو بهتون دادنو گفتن که رنگش کنید و بعد هم به مامانهاتون هدیه بدین وقتی اومدی من خونه نبودم واسه همین متوجه نشدم و بهد وقتی خواب بودی چشمم به این نقاشی افتادو اشک تو چشمام جمع شدو اومدم از سر تا پاتو بوسیدم و بوئیدم و همونجا از خدا سلامتی تو یکی یه دونمو ازش خواستم و بهش گفتم اگه رو...
4 ارديبهشت 1393

عیدانه الیسا جووووووووووووووووون در طبیعت (سری دوم)

  سلام به نازنین دختر خودم که این روزها حسابی کنار هم بودیم و خیلی هم به من عادت کردی و وابسته تر شدی مامانی ، یه وقتهایی اونقدر میبوسی منو که خسته میشم و دلم نمیاد اینطوری باشی نازگلکم ،حتی بیشتر وقتها یواشکی میایو پاهامومیبوسی و منم میگیرمت و تا جایی که نفسم بیاد میبوسمت خوشگل خانم خودم . از شیرین زبونیهات چی میتونم بگم که با اون زبون شیرینت همه رو عاشق خودت میکنی ...تا یه کار اشتباه انجام میدی زودی میگی مادر جان من بچم دیگه چه انتظاری از من داری ؟ پیش میاد دیگه کاریش نمیشه کرد تا بزرگتر بشم حالا چشماتو گرد نکنیا !!!! منم اگه هر چی هم عصبانی شده باشم با این شیرین زبونیت کلی میخندم و میبوسمت . تا بابایی میاد زودی درو باز ...
31 فروردين 1393

سال 1393 و چهارمین بهار در کنار فرشته نازنینمون (عیدانه سری اول )

سلام به همه دوستهای گل و مهربونم ،سال جدیدو به همه شما  تبریک میگم و امیدوارم سال خیلییییییی خوبی برای همتون باشه  دوستون دارم ببخشید اگه کامنتهای پر مهرتونو بدون جواب گذاشتم  دوستووووووون دارم .   سلااااااااااااام به دختر همیشه شیرینم و فرشته خونمون الیسا جونم : بهار عمرم ،دخترکم، چهارمین بهار عمرت مبارکت باشه و امیدوارم سالی پر از شادی و سلامت داشته باشی . الیسای عزیزم امسال بیشتر از هر سالی عیدو درک میکردی و بیصبرانه منتظر عید بودی و تو خیابون با دیدن ماهی قرمزها کلی ذوق میکردی و نگاشون میکردی و هر روز میگفتی پس کی هفت سین میذاریم ؟؟؟ ما هم حسابی روزهای آخر سالو فروشگاه گردی ...
27 فروردين 1393

روزهای شیرین الیساییییییییی و 43 ماهگرد شیرین عسل خوشمزمون...

سلام عششششششششششششششششششقم.... سلام به نازگل خونمون ، به دختر یکی یه دونمون ، به شیرین زبون خوشمزمون ، به دختر مهربون و دوست داشتنیمون الیسای نازم  ، همدم کوچولوی خودم ، شیطونک خوردنی  بس که شیرین زبونی عزیزم و با حرف زدنهای قشنگت منو بابایی  به خودمون میبالیم که تو رو داریم ، یادمه یه روزی همه دغدغم این بود که تو حرف بزنی ،بس که میگفتن هنوز الیسا حرف نمیزنه ؟؟؟؟ حالا نگو مثل بلبل حرف میزنی و ماشاالله یه نفسم حرف میزنی و اونوقت من و بابایی میگیم ما نگران حرف زدن الیسا بودیم ؟؟؟؟؟؟؟؟  حالا بماند که انگلیسیتم خیلی خوب شده و بیشتر جمله هاتو به انگلیسی میگی و در واقع فینگلیش صحبت میکنی دخترم&...
9 اسفند 1392